افزایش حضور روسیه و مداخله مستقیم روسیه در درگیریهای
سوریه در میان بخشی از نیروهای امنیتی ایران، حسادت و میل رقابت با مسکو را
ایجاد نموده است.
تحلیلگران خارجی که بر ارزیابی ها و اظهارات این
گروه (محافظهکاران تندرو) متمرکز هستند، اغلب شناخت درستی از ویژگی نظام
سیاسی ایران ندارند.
هم ایران و هم روسیه علاقمند به حفظ ساختارهای دولتی در سوریه هستند، لیکن هر کدام بنا به دلایل خاص خود.
رهبری
عالی ایران اقدامات خود در سوریه را جزئی از یک راهبرد جهانی در نظر
میگیرد، که هدف نهایی آن تحکیم و تقویت موقعیت ایران در تأثیرگذاری بر سیر
تحولات منطقه و یا به عبارتی افزایش نقش منطقهای ایران است. در این
راستا، محافظه کاران ایرانی نظریه «محور مقاومت» را طراحی کردهاند، که
متشکل از لبنان، سوریه، عراق و یمن است.
در عین حال روسیه نیز همانند
ایران هدف نهایی خود را برای حضور نظامی در سوریه، در بازگرداندن کنترل
کامل کشور به اسد نمیبیند. هم رهبر جمهوری اسلامی ایران و هم دولت روسیه
به خوبی آگاهند که این امر غیرممکن است: [چراکه] آنها به راستی منابع کافی
در اختیار ندارند.
رهبران روسیه و ایران بر این عقیده هستند که حفظ دولت
اسد تنها پس از یکپارچه کردن تلاشها و کنارگذاشتن موقت ضلع دوم مسئله، که
همان اختلافات میباشد، ممکن خواهد شد. درنتیجه «ازدواج مصلحتی» میان دو
کشور به وجود آمد که در عین زندگی مشترک، هریک از طرفین اهداف خود را دنبال
مینماید.
اصل «ازدواج مصلحتی» بطور موقت اختلاف نظرهای مسکو و تهران
را درباره سرنوشت اسد و رژیم علوی آن کم رنگ نموده است. طرف روسی، همانند
تهران به رژیم اسد دلبستگی ندارد.
در حال حاضر، هدف اصلی روسیه باقی
ماندن نهادهای دولتی سوریه است و در چشم انداز بلندمدت، کنارهگیری اسد در
روند مذاکرات صلح از اهداف روسیه خواهد بود، مشروط به اینکه با برکناری وی،
به منافع روسیه در سوریه و به مذاکرات صلح خللی وارد نشود.
ایرانیان اغلب نهادهای دولتی سوریه را با حفظ رئیس جمهور فعلی مساوی میدانند.
در
همکاریهای ایران و روسیه شاخصهای اصلی، یعنی وجود ستاد مشترک یا ارگانی
فراملی که مستلزم هماهنگیهای پایدار در اجرای عملیات های نظامی است، وجود
ندارد. تنها در این میان، توافقات مقطعی وجود دارد، و نه چیزی بیش از آن.
به طور کلی، ایران و روسیه همچنان به طور مستقل فعالیت دارند.
از سال
2014 تهران شروع به ایجاد ساختارهای نظامی جایگزین ارتش سوریه نمود و آنها
را به خود ملحق کرد تا دمشق را بیش از پیش وابسته نماید. به طور خاص، تجربه
شکلگیری این تشکیلات از شیوه «حزب الله» لبنان اتخاذ شده است.
به
گفته برخی معارضان سوری، مسکو باز هم گهگاه، برای پیداکردن جانشین اسد به
تلاشهایی دست میزند. این امر، تصویر مطلوبی از روسیه در میان سوریهای
وفادار به رژیم ایجاد کرده است، به ویژه در میان کسانی که از تحرکات تهران
که اسد را به صورت عروسک خیمه شب بازی درآورده است عصبانی و برافروخته
شدهاند.
«ازدواج مصلحتی روسیه و ایران» موجب صاف شدن لبههای تیز
اختلافات شده است. با این حال، این تعامل مصلحتی مشکل اصلی را حل نمیکند و
تنها زمان بازطرح شدن مسئله اختلافات را به تعویق میاندازد.
سیاستمداران
عالیرتبه ایران همچنان اصرار دارند که حفظ رئیس جمهور سوریه «خط قرمز»
ایران است. در حالی که مقامات روسیه سناریوی «سوریه پس از اسد» را رد
نمیکنند.
سیاست خارجی روسیه در منطقه خاورمیانه بر اساس اصل توازن بین
دولتهای خاورمیانه بنا شده است، تا جاییکه اینها (کشورهای خاورمیانه)
حداقل سطح کمی از علاقمندی برای گفتگو با مسکو را نگه دارند.
کرملین تابه حال موفق شده است بدون پیوستن به هرگونه ائتلاف منطقهای، روابط نسبتاً خوبی با کشورهای خاورمیانه داشته باشد.
به
همین دلیل برای مسکو، هم پیمان شدن کامل با تهران در سوریه، صلاح و مقرون
به صرفه نیست. ورود عملی در ائتلاف نیروهای شیعهی خاورمیانه به رهبری
ایران و آغاز یک رویارویی تمامعیار با عربستان سعودی و دیگر پادشاهان خلیج
فارس تنها به ضرر روسیه است.
اتحاد با ایران شیعی، برگ برنده را در دست
کسی قرار خواهد داد که سعی دارد روسیه را به عنوان دشمن سنیها مطرح کند و
از این کارت نه تنها به نفع تضعیف موقعیت مسکو در منطقه، بلکه برای
بیثبات کردن مناطق مسلماننشین روسیه بهرهبرداری نماید.
عامل اسرائیل
مانع نزدیکی ایران و روسیه در سوریه شده است. در جریان سفر بنیامین
نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل به روسیه در 21 سپتامبر 2015 یکسری توافقات مهم
حاصل شد. در وهله نخست روسیه به اسرائیل اطمینان داد که هیچ یک از
اقداماتش در خاورمیانه ضربهای به اسرائیل نمیزند.
اسرائیل از سه چیز
نگران است. 1- افتادن سلاح در دست «حزب الله»؛ 2- مسکو و تهران حوزه
نفوذشان را در سوریه به گونهای تقسیم کنند که در شمال، روسیه و در جنوب،
ایران حضور داشته باشد؛ 3- ایران تحت پوشش حضور روسیه، شروع به احداث
پایگاهی برای انجام عملیات علیه اسرائیل نماید.
در بلندمدت روسیه ناگزیر
با این سوال مواجه میشود: مانع ایران شود یا بر تحریکات ضداسرائیلی چشم
ببندد. انتخاب پیچیده و مبهمی است. هر تصمیمی به ناچار تعادل در مثلث تل
آویو-مسکو-تهران را بر هم میزند.
مسکو چندین بار برای دلجویی و اطمینان
خاطر دادن به اسرائیل، بر حملات هوایی هواپیماهای اسرائیل به مواضع «حزب
الله» و ارتش سوریه که به منظور جلوگیری از افتادن سلاح بیشتر دردست
گروههای متخاصم اسرائیل وارد شده است، چشم بسته است.
ایران رویکرد
دوگانهای را نسبت به ترکیه در پیش گرفته است. از یک سو، روحانی در کنار
سیاستمداران و حامیان تعامل با روسیه از اقدامات ترکیه ابراز نارضایتی
میکند و آنرا به باد انتقاد میگیرد، بدون آنکه ممانعت چندانی برای
منتقدان اردوغان در درون ایران ایجاد نماید. از سوی دیگر، در سطح سیاست
خارجی، ایران با آنکارا ابراز دوستی میکند و از مناقشه روسیه-ترکیه فاصله
میگیرد.
بیاعتمادی تاریخی به روسیه نیز بر روی ایرانیها تأثیرگذار
است. آنها به خوبی به یاد دارند که مسکو از سال 1991، بارها به خاطر بهبود
روابط با امریکا از توافقات حاصل شده با ایران امتناع کرده است.
ج.ا.
ایران درکل مخالفتی با فدرالیزه شدن کشور سوریه ندارد، اما از این بیم دارد
که این امر، کنترل دمشق را بر سایر نواحی تضعیف نماید و موقعیت اسد و
جانشینانش را در پست ریاست جمهوری، در حد یک مقام تشریفاتی تنزل دهد.
تبادل
اطلاعات در حد ضرورت برای همکاری متقابل مسکو و تهران ادامه خواهد یافت،
اما در حال حاضر به احتمال قوی، فرصتهای همکاری، دیگر به حد نهایی رسیده
است ...
نویسنده: نیکلای کاژانف
دکترای علوم اقتصادی و مشاور برنامه «سیاست خارجی و امنیت» در مرکز مسکوی کارنگی
• متون سیاستی منتشر شده در جهان پژوه، بیانگر دیدگاه نویسندگان بوده و لزوما نظر این موسسه نیست.