پس از سرنگونی بمبافکن روسیه در نوامبر 2015 توسط ترکیه و عدم عذرخواهی رسمی مقامات این کشور، روابط سیاسی و اقتصادی روسیه و ترکیه به سردی گرایید؛ تا اینکه پس از عذرخواهی رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه در اواخر ژوئن سال جاری روند عادی سازی روابط دو کشور آغاز شد. مطلب پیش رو که به موضوع تغییرات ناگهانی و فراز و فرودهای روابط دو کشور میپردازد نوشته فئودور لوکیانف از تحلیگران برجسته روسیه است که در 29 جولای 2016 در سایت «گازتا دات رو» منتشر و سپس در سایت مجله «روسیه در سیاست جهانی» بازنشر شد. لوکیانف سردبیر مجله «روسیه در سیاست جهانی» از زمان بنیانگذاری آن در سال 2002 بوده، همچنین ریاست شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه را از سال 2012 بر عهده دارد. بهعلاوه وی پژوهشگر مدرسه عالی اقتصاد روسیه و مدیر علمی باشگاه بینالمللی «والدای» میباشد.
برقراری روابط حسنه چشمگیر میان ترکیه و روسیه و معنای آن
شیرجههای (چرخشهای آنی در) روابط روسیه و ترکیه هر ناظر باتجربهای را گمراه میکند. مراحل زودگذری جایگزین میشود و هر مرحله مرحله قبلی را باطل میکند. گویا سقوط هواپیما در پاییز سال گذشته بر تمام آنچه طی دو دهه قبل با دقت ایجاد شده بود، خط بطلان کشید. تا اینکه عذرخواهی اردوغان اتهامات مخربی را که رسماً در نوامبر گذشته مسکو بر ترکیه وارد کرد، زدود.
ظاهرا شکست کودتای نظامی به طور کلی همه چیز را تجدید کرد؛ رئیس جمهور ترکیه بر آن شد که از آن به عنوان اعتماد تام به خود و سیاست جدید خود، بهرهبرداری نماید.
حالا معلوم شده است که هواپیمای روسیه توسط خائنانی ساقط شده بود که در آینده (زمان کودتا) سر به شورش نهادهاند. گزینه مناسب برای ترکیه و گزینه عملی برای مسکو میتواند باورکردن این جریان و یا وانمود کردن به آن و در نهایت توجیهی برای برقراری مجدد روابط حسنه با اردوغان باشد. علاوه بر جهتدهی روسیه، آشفتگیهای سیاسی موجب تغییر رویکرد رهبر ترکیه نسبت به خاورمیانه که نتایج اقدامات قبلی این کشور در آن نزدیک به شکست بود، شده است.
این برای مسکو به چه معناست؟ پروژههای اقتصادی بزرگی که پس از سقوط بمب افکن روسی به سختی مختل نشدند احیاء گردیدند. گمان نمیرود با برقراری «جریان ترکیه» از وخامت اوضاع کاسته شود؛ با وخامتی که در روابط ترکیه و اتحادیه اروپا پیش آمده، اتحادیه اروپا تمایلی برای داشتن روابط حساس همچون ترانزیت مواد خام استراتژیک با ترکیه ندارد. با این حال، نیروگاه اتمی «آککویو»، احتمالا اهمیت تازهای پیدا کرده است، «روس اتم» دیگر با سرمایهگذاری در آن میتواند نفس راحتی بکشد.
موضوع صرفا مربوط به پروژههای خاص نیست. رژیم اردوغان به دلیل تصفیههای درونی و قابلیت تغییر سریع به نفع برنامه کار ملی خود، تضعیف شده است. تضادهای درونی با ضرورت بازیابی شرکای قابل اتکاء همراه و روابط این کشور با امریکا و اتحادیه اروپا دچار آسیب شده است، ضمناً شاید برگشتپذیر هم نباشد.
احیای مجازات اعدام، که رهبر ترکیه موکدا درباره آن صحبت میکند، تا مدتها این بهانه را بهطور رسمی به اروپاییها داده است تا بازی «همگرایی ترکیه در اتحادیه اروپا» را متوقف نمایند.
مدتهاست که همه از تظاهر بیزار شدهاند، اما کسی جرأت اظهار علنی آن را ندارد.
چیزی که به ایالات متحده مربوط میشود، سرنوشت گولن فراری است، کسی که اکنون در ترکیه به همه گناهان متهم شده و میتواند میانه همرزمان (همکاران) ناتو به هم زند. با آگاهی از چگونکی کار سرویسهای اطلاعاتی امریکا، این فرض غیر ممکن است که آنها ارتباطات این مهاجر سیاسی به این مهمی را کنترل نکنند؛ اما، ظاهرا آنها این اطلاعات را در اختیار همکاران ترکی خود قرار ندادهاند.
البته، انتظار جدایی ترکیه از ناتو یا امریکا ارزشی ندارد. کنایههای جان کری وزیر امور خارجه امریکا به این که عدم رعایت استانداردهای دموکراتیک میتواند عضویت آنکارا را در ناتو به خطر اندازد و یادآوری چهارچوبها به اردوغان را نیز باید به عنوان یک روش تلقی کرد نه به عنوان یک تهدید مستقیم.
گفتنی است در اوایل دهه شصت ارتش ترکیه در اقدام دیگری برای تغییر حکومت، عدنان مندرس اولین رئیس دولت ترکیه را که با رأی مردم انتخاب شده بود از قدرت برکنار کرد و به دار آویخت. با این حال، این اقدام، منجر به خروج این کشور از بلوک ناتو نشد.
در شرایط امروز و در میان خطرناکترین وقایع، دست برداشتن از مناسبات اتحاد با یک قدرت نظامی قدرتمند میتوانست حماقتی استراتژیک برای ناتو باشد. اگرچه آنکارا هم در صورت روند غیر قابل پیشبینی به ضمانتهایی نیاز میداشت.
روسیه و ترکیه با تمام تفاوتهای آشکار و حتی تضاد، در یک چیز با هم مشترک هستند. این دو قدرت بزرگ به لحاظ تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی مربوط به دنیای کهنی هستند که هیچگاه در آن به رسمیت شناخته نشده و پس از جنگ سرد از پروژه «اروپای بزرگ» که محوریت آن کمک به همگرایی اروپاست بیرون افتادند. در این میان برعکس، ولادیمیر پوتین و رجب طیب اردوغان رهبران اقتدارگرای این دو کشور در اوایل حکومت خود بیشترین تلاش را برای هماهنگی در این پروژه به عمل آوردند. سرخوردگی آنها هم شبیه به هم است.
در حال حاضر سه فرآیند به طور همزمان رخ میدهد. روسیه و ترکیه از گرایش به اروپا دست برمیدارند، در حالی که پروژه همگرایی اروپا وارد یک بحران ساختاری شدید شده است.
به خصوص در حال حاضر میزان زیادی از نارضایتی و افسوس اروپا وابسته به مسکو (در رابطه با موضوع اوکراین) و آنکارا (در ارتباط با موضوع مهاجرت) است، بنابراین صرفاً با شانه خالیکردن از مسئولیت و فاصله گرفتن چیزی عاید نمیشود.
ایده خانه مشترک اروپایی که نقشه آن را در زوال «جنگ سرد» کشیدند از دستور کار خارج شده است. با این حال، سیاست اروپا نه در این حد، که بلکه به زمانی پیش از آن یعنی به اروپای چندقطبی قرن 19 بازگشته است. در آن زمان رقابت برای قدرتهای اروپایی یک وضعیت عادی و معمول در روابط بود، کشورهای کوچک نیز مایه اختلاف و درد سر برای همه بودند، «وحشیهای دروازه» یعنی روسیه و ترکیه با احساس عشق و نفرت نسبت به هسته اروپا از هم دریده میشدند.
چنین وضعی به وقوع جنگها و مناقشات پایداری انجامیده است. البته تاریخ مو به مو تکرار نمیشود. امروز حداقل یک تفاوت وجود دارد. اروپا به طور کلی از مرکزیت جهان دست کشیده است.
بعید نیست که ترکیه اکنون بازگشت به چیزی را بیازماید که اردوغان قبل از شروع «حرکت آغازین شطرنج خاورمیانه» یعنی جلب مشارکت در امور اوراسیا، رانش به شرق و نزدیکی به روسیه شناسایی کرده بود. در سال 2013، نخست وزیر ترکیه در دیدار با ولادیمیر پوتین مسئله امکان عضویت کامل کشور ترکیه را در سازمان همکاری شانگهای مطرح کرد. آن زمان هم این موضوع باعث تعجب رئیس جمهور روسیه شد، از آن موقع هم بعید است سطح اعتماد مسکو نسبت به جدیت این نیت اردوغان افزایش یافته باشد. چنانچه چنین دورنمایی را تصور نماییم تنها مانع اصلی، عضویت ترکیه در ناتو است.
با وجود این، مورد ترکیه-روسیه نمونه بارزی از روندهای مهم جهان معاصر است. نخست، به دلیل بیثباتی روابط که همچون آونگی سریع بهطور کامل از سمتی به سویی در نوسان است. دوم، سرآمدن دوره اتحادهای جداییناپذیر و پایدار و تمایل شرکتکنندگان آنها برای انعطافپذیری برای آن است که هیچ فرصتی از دست نرود. بدین منظور کافی است انحلال شدید ایدئولوژیک را به آن افزود:
در صورت لزوم، به نظر میرسید حتی شدیدترین لفاظیها و شعارها ممکن است به سادگی فراموش شود.
همیشه اینگونه بوده است، با این حال، در حال حاضر این امر به دلیل پوشش همگانی ارتباطات، در مقیاس بزرگتری انجام میگیرد. سوم اینکه مورد ترکیه و روسیه، در عمل بیانگر وابستگی کامل اقتصاد به سیاست است نه برعکس. در نهایت و مورد چهارم اینکه، این مورد بیانگر تمایل به بازی و نقشآفرینی در تمام نقاط حتی در جایی که برای دیگر بازیگران موقعیت جدیتری وجود دارد است (مثلا نقشآفرینی روسیه در خاورمیانه و ترکیه در خاور دور).
بهبود در روابط جدید ترکیه و روسیه میتواند باثباتتر از آنچه در حال حاضر تصور میشود باشد. دو کشور پس از آنکه در ساختارهایی که درصدد راهیابی به آن بودند وارد نشدند، تاکتیکی نظامی را اتخاذ میکنند که میتوان آن را «فرصتطلبی ساختاری» نامید. این یعنی، طرحها و جاهطلبیهای بلندمدت چگونه بودهاند (جاهطلبیهای روسیه و ترکیه به وضوح یکسان نیست)، این سیاست متکی به امکاناتی است که در اینجا و اکنون بروز مییابند؛ این امر میتواند در دوره بعد مبنای محکمتری از ارزشهای اساسی اتحادهای ژئوپولتیک گذشته داشته باشد.
----------
نویسنده: فئودور لوکیانف - سردبیر مجله «روسیه در سیاست جهانی»، رئیس شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه و مدیر علمی باشگاه بینالمللی «والدای» میباشد.
----------
ترجمه: رقیه کرامتی نیا - کارشناس ارشد مطالعات روسیه از دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران
----------http://www.globalaffairs.ru/redcol/Politika-zdes-i-seichas-18301