چندی پیش مطالبی را در حوزه عصبشناختی و گرایشهای سیاسی مطالعهکردم که برایم جالب بود. پیرو صحبتهای دکتر محسن رنانی در باب انتخابات و اهمیت پرهیز از اختلافات سیاسی و همچنین نزاع بیپایان و بینتیجه اصولگرایان و اصلاحطلبان در مباحث گوناگون اجتماعی و سیاسی، به نظرم مناسب رسید مطالب خواندهشده پیشین را با دیگران به اشتراک بگذارم. مطلب زیر ترجمه خلاصه چندین کار پژوهشی انجامیافته در حوزه تفاوتهای عصبشناختی جمهوریخواهان و دموکراتها در آمریکا است. محافظهکاران و لیبرالها جدا از تفاوتهای مسلکی در زمینه دیگری هم با هم فرق دارند: عصبشناختی.
شانزده مطالعه علمی رفتاری و عصبشناسانه گردآوری شده و با بررسی آنها به این نتیجه میرسیم که [در ایالات متحده] تفاوتهای میان جمهوریخواهان [محافظهکار] و دموکراتها (لیبرال / آزادیخواه] بیشتر از تفاوتهای سطحی است. به گفته استیون مارکاف، "اصولاً، برای هزارهها طرفهای مختلف داشتهاند سر هم داد میکشیده اند، و ما میخواهیم دریابیم که علت ریشهای این در کجا میتواند باشد." افرادی که گرایشهای سیاسی یکسانی دارند چه نقاط مشترک دیگری با هم دارند؟ آیا تنها حس همدردی و همدلی، هواداران یک نامزد انتخاباتی را گردهم میآورد؟ آیا گرایشات سیاسی افراد میتواند منشاء ژنتیکی داشتهباشد؟ اساساً واکنش به انتخاب یک نامزد سیاسی "عاطفی" است یا "عقلانی"؟