چرچیل عراق را به وجود آورد. با پایان جنگ جهانی اول، سکان (بخشی از) خاورمیانه به دست بریتانیا و فرانسه افتاد و جبهه متحدان پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، منطقه را ترسیم کردند. وینستون چرچیل در سال 1912 کنفرانس قاهره را برای تعیین مرزهای قیمومیت بریتانیا در خاورمیانه تشکیل داد. پس از سپردن اردن به شاهزاده عبدالله، چرچیل به فیصل، برادر شاهزاده عبدالله، ناحیهای دلخواه از بیابان که بعدها به عراق تبدیل شد را واگذار کرد.
تاریخدانی به نام مایکل برچ به یاد میآورد که چگونه آن زیگزاگ بزرگ در مرز شرقی اردن با عربستان سعودی به "سکسکه وینستون" یا "عطسه چرچیل" نام گرفت، چراکه چرچیل پس از یک ناهار مفصل، مرز را سردستی رسم کرد.
سیاست خارجی امپریالیستی چرچیل با گره زدن خودسرانه سه گروه قومی متخاصم که همچنان درگیر خونریزی هستند، باعث یک قرن بیثباتی در عراق شد. در عراق، چرچیل سه ولایت عثمانی بصره (که عمدتاً شیعه بود)، بغداد (که سنی بود) و موصل (که بهطور عمده کردی بود) را به یکدیگر وصل کرد.
بریتانیا یک رژیم استعماری را در عراق راهاندازی کرد. با تشدید شدن ظلم و ستم بریتانیا در عراق، قیام می 1920 شیعه و سنی را علیه بریتانیا متحد کرد. وینستون چرچیل، وزیر مسئول کابینه، قریب به یک دهه به طرز وحشیانهای این قیام را سرکوب کرد و 9000 تن از عراقیها در جریان این سرکوب بریتانیاییها جان سپردند.
چرچیل با صدور دستور تنبیهی، به آتش کشیدن روستاها و حملات هوایی جهت ارعاب و ترساندن مردم عراق را اعلام کرد. نیروی هوایی بریتانیا نهتنها اهداف نظامی بلکه مناطق غیرنظامی را نیز بمباران کرد. سیاست دولت بریتانیا این بود که با کشتن و زخمی کردن زنان و کودکان مردم را ترسانده و بدینوسیله آنان را تسلیم نمایند. همچنین چرچیل بهکارگیری سلاحهای شیمیایی علیه مردم بیگناه عراق را مجاز اعلام کرد.
چرچیل در سال 1919 گفت: "من این سختگیری در مورد استفاده از گاز را درک نمیکنم. من بهشدت موافق استفاده از گازهای سمی علیه قبایل غیرمتمدن هستم ... این باعث ناراحتی بزرگی میشود و وحشتی زنده را گسترش خواهد داد."
چرچیل، به عراق به دید آزمایش کنترل استعماری فنآوری هوایی و بهعنوان ارزانترین راه گشت زنی در امپراتوری بزرگتر شده خود مینگریست. تقریباً یکصد سال بعدازاینکه چرچیل از فناوریهای هوایی برای نفوذ بر عراق ناآرام استفاده کرد، دولت بلر هواپیماهای بدون سرنشین مرگبار خود را بر فراز بغداد و استان هلمند در افغانستان ارسال داشت.
برای نخست وزیران سلطنتی، صنعت هوایی همواره برگ برنده مطمئنی بوده است، راه تضمینشدهای که مردم بومی و منابع آنها را تحت کنترل نگه میدارد. آرتور هریس (معروف به "بمبافکن") که قرار بود بمباران هوایی آلمان را 20 سال بعد از بمباران عراق رهبری کند، با افتخار گفته بود که فکر میکرده که "در عرض 45 دقیقه، یک روستا میتواند عملاً بهطور کامل از بین برد و یکسوم از ساکنان آن را کشته و یا مجروح کرد."
نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا باوجود استقلال عراق در سال 1932 کنترل نظامی خود بر عراق را تا جنگ جهانی دوم حفظ نمود. با وجود استقلال رسمی، طی سالهای بعد نفوذ سیاسی و اقتصادی بریتانیا در عراق بهسختی کاهش یافت. رابطه بریتانیا با عراق همواره پیرامون مسئله نفت گذشته است. چرچیل به عراق بهعنوان دروازه مهمی به مستعمره هندی بریتانیا و نفت بهعنوان شریان حیاتی نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا نگاه میکرد.
بریتانیا شرکت نفت عراق (IPC) را راهاندازی کرد تا از طریق آن، ابزاری برای بهرهبرداری نفت عراق داشته باشد. بریتیش پترولیوم (BP) یا همان شرکت نفت ایران و انگلیس نیز بهشدت در غارت نفت عراق درگیر بود.
کارکنان بخش نفتی بریتانیا بهطور غیرقابل محاسبهای از رژیم دستنشانده عراق بهره بردند تا اینکه تودههای عراقی در برابر نفوذ بریتانیا قیام کردندکه به انقلاب سال 1958 عراق و ظهور و ریاست جمهوری صدام حسین منجر شد.
سازمانهای اطلاعاتی بریتانیا و آمریکا کمک کردند تا حزب بعث صدام قدرت را برای اولین بار در سال 1963 به دست گیرد. شواهد متعدد جدید نشان میدهد زمانی که صدام عضوی از گروه ترور نافرجام علیه عبدالکریم قاسم رهبر وقت عراق بود، در سال 1959 حقوقبگیر سازمان سیا بوده است. در طی دهه 1980، ایالاتمتحده و بریتانیا در جنگ علیه ایران، با در اختیار گذاشتن سلاح، بودجه، اطلاعات و حتی سلاحهای کشتارجمعی بیولوژیکی و شیمیایی از صدام حمایت کردند.
روزنامه گاردین در سال 2003 گزارش داد که یک کارخانه شیمیایی که به گفته ایالاتمتحده عنصری کلیدی در زرادخانه سلاحهای شیمیایی عراق محسوب میشد، در سال 1985 مخفیانه توسط بریتانیا و با پشتیبانی آمریکاییها ساختهشده است. اسناد نشان میدهد که در آن زمان مقامات بریتانیایی میدانستند که این پایگاه 14 میلیون دلاری موسوم به فلوجه 2 که از پول مالیاتدهندگان بریتانیایی تأمین میشد، بهاحتمالزیاد برای تولید خردل و گاز اعصاب مورداستفاده قرار خواهند گرفت.
تنها زمانی روابط بریتانیا با صدام حسین تلخ شد که وی شرکت نفت عراق را در سال 1972 ملی کرد. درنتیجه، درآمد نفتی مستقیماً به خزانه عراق میرفت و ملت عراق یک سال بعد با چهار برابر شدن قیمت نفت در سال 1973 ثروت عظیمی را تجربه کردند.
ملت عراق با افزایش درآمد نفتی از 500 میلیون دلار در سال 1972 به 26 میلیارد دلار در سال 1980 یعنی با افزایش 50 برابری اسمی، بهشدت ثروتمند شد.
طی دهه 1990، بریتانیا از تحریمهای شدید علیه عراق به دلیل رشد ملی شدن منابع آن کشور حمایت کرد. بنا به تخمین سازمان ملل، 1.7 میلیون نفر بهموجب همین تحریمها جان خود را ازدستدادند که 500 هزار نفر از این قربانیان کودکان بودند.
غیرنظامیان کشتهشده براثر تحریمهای آمریکا و بریتانیا علیه عراق حتی از تلفات سلاحهای هستهای، شیمیایی و زیستی در طول تاریخ بشری نیز بیشتر بوده است.
شباهتهای آشکار بین اشغال عراق توسط بریتانیا در سال 1917 و شکست نظامی مدرن در عراق به حدی واضح است که نمیتوان آن را انکار کرد.
گفته شد که عراق یک تهدید هستهای است؛ عراق یک دولت تروریستی است؛ عراق به القاعده وصل است. تمامی اینها بیپایه و اساس بوده است. به خاطر این دروغ، از حمله سال 2003 به اینطرف، صدها هزار عراقی کشته و بیش از یکمیلیون آواره شدند.
قبل از سال 2003، عراق هیچ سابقه بمبگذاری انتحاری نداشت. پس از 2003 با بیش از یک هزار مورد بمبهای انتحاری جان 12000 عراقی بیگناه گرفته شده است.
اخیراً تونی بلر در مصاحبهای با سی ان ان پذیرفت که حمله 2003 به عراق در ظهور گروه تروریستی داعش نقش داشته است و به خاطر برخی از اشتباهات خود در آن جنگ عذرخواهی کرده است.
لازم به ذکر است که القاعده در عراق پیش از حمله آمریکایی-انگلیسی وجود نداشت و این سازمان تروریستی بهتدریج به داعش تبدیل شد.
رابین کوک، وزیر امور خارجه سابق بریتانیا خطاب به مجلس عوام گفت که بیتردید القاعده محصول آژانسهای اطلاعاتی غربی بوده است.
داعش میراث بلر در عراق است درحالیکه وی از داعش بهعنوان "بزرگترین تهدید" نامبرده است.
بلافاصله پس از اشغال بغداد توسط نیروهای استنلی مود ژنرال بریتانیایی در سال 1917، وی اعلام کرد که "ارتش ما بهعنوان فاتح یا دشمن به شهرها و زمینهای شما وارد نشدهاند بلکه بهعنوان آزادکننده آمدهاند."
تقریباً یکصد سال بعدازاین ماجرا تونی بلر در سال 2003 گفت که "نیروهای ما دوستان و آزادکنندگان مردم عراق هستند، نه اشغالگر آنها. اگر ضروری نباشد این نیروها یک روز هم در عراق نخواهند ماند."
تاریخ این عادت را دارد که خود را البته باکمی تغییر در ویژگی تکرار میکند. ممکن است عراق بهعنوان بزرگترین شکست سیاست خارجه بریتانیا در تاریخ ماندگار شود.
* این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان و نهایتاً تصمیمسازان و تصمیمگیرانِ عزیز جمهوری اسلامی بازنشر یافته و الزاماً منعکسکنندهی مواضع و دیدگاههای این موسسه نیست.