درگیریهای مسلحانه بین «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» و «حزب دموکرات کردستان ایران» در سرتاسرِ کردستانِ ایران در جریان است و واردِ ابعادِ تازهتری شده است. دراینارتباط احتمالاتی مطرح است. ازجمله:
یک) در جنگ و نبرد مسلحانه، نخستین مرحله قبل از هر اقدامی، «زمینهسازی روانی» است. «حزب دموکرات کردستان ایران» در نوروزِ امسال رسماً اعلام کرد که بار دیگر حضور مسلحانه در کردستان را از سر میگیرد. این اتفاق افتاد. در چند هفته گذشته در چندین نقطه از کردستانِ ایران درگیریهای خونینی صورت گرفته است. واکنش سپاه پاسداران چه بوده؟ سپاه حتی در موقعیتهای غیرجنگی [به گفته حزب دموکرات] هم نیروهای حزب دموکرات را هدف قرار داده است. به عبارتی، سپاه پاسداران میخواهد بیشترین ضربه نظامی را به «حزب دموکرات» بزند. در این میان علاوه بر درگیریهای میدانی، دو اتفاق مهمِ دیگر هم امروز افتاده:
– نخست اینکه امروز «نیروهای مسلح جمهوری اسلامی» مناطقِ مرزی کردستان عراق و حتی به گفته مسئولان محلی در اقلیم، چندین کیلومتر از عمق خاک کردستان عراق را توپ باران کرده است. در جریانِ این توپ باران چهار غیرنظامی زخمی شدهاند.
– آنسوتر، در یک موضعگیری جدید، سردار پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران، رسماً تهدید کرده که در صورت ادامه این درگیریها، به گفته خودش «عقبه آنها» در «شمال عراق» هدف قرار خواهند گرفت. اینجا باید مکث کرد. نیروهای حزب دموکرات کردستان ایران عملا در سه جبهه هستند: در داخلِ کردستان ایران، در مناطق مرزی کردستان عراق و در منطقه «کویه» که یک منطقه شهری و غیرجنگی است. رهبری حزب دموکرات کردستان ایران به همراه بخشی از اعضای حزب و خانوادههایشان در این منطقه سکونت دارند. بنابراین، به نظر میرسد تهدید سردار پاکپور، متوجه همه اعضای حزب در کردستان عراق است.
دو) «کویه»، یک پدیده «غیرجنگی» یا دقیقتر اگر بگویم، متعلق به دوره «پساجنگ» است. پیشمرگههای حزب دموکرات، زمانی که از کردستان ایران خارج شدند و سپس از قندیل پایین آمدند، در منطقه شهری «کویه» ساکن شدند. این شهر ازنظر نمادین راوی وضعیتی است که در آن پیشمرگهها «زندگی چریکی» را به دلیل یک جبرِ سیاسی و نظامی، کنار گذاشتهاند و زندگی سیاسی را در «شهر» آغاز کردهاند. اگرچه پیشمرگهها کماکان مسلح بودهاند اما در فضای شهری، به معنای سابق و همچون سابق چریک نبودهاند. در این مرحله دهها عضو حزب دموکرات کردستان و کومله، توسط نیروهای جمهوری اسلامی در حالت «غیرجنگی» در شهرهای کردستان عراق کشته شدند. اکنون بیایید با توجه به وضعیت جدیدی که پیشآمده، دوباره به کارکرد «کویه» بپردازیم. آیا «کویه» میتواند کارکرد معکوسی هم داشته باشد؟ یعنی آیا میتوان اینبار با محوریت «کویه» یک وضعیت غیرجنگی را دوباره یک «وضعیت چریکی» تغییر داد؟ پاسخ چنین پرسشی سخت نیست. قطعاً میتوان دورِ تازهای از «حضورِ مسلحانه» یا «مبارزه مسلحانه» را «آغاز» کرد. اما احتمالاً نمیتوان در همان موقعیت آن را ادامه داد. چرا؟ چون در یک وضعیتِ چریکی، مکان استقرار ِ چریکها نمیتواند ثابت و در دسترس باشد. چریکها همیشه در حرکت هستند. آنها مجبورند هیچ ردی از مکان و مسیر عبورشان به جا نگذارند. اما وجود «کویه» میتواند این اصل چریکی را به چالش بکشاند. به دو دلیل:
– احزابِ کردستان عراق روابط نزدیکی با جمهوری اسلامی دارند.
– جمهوری اسلامی در عراق نفوذ چشمگیری دارد.
اگر چالشِ احزابِ کرد برای جمهوری اسلامی از یک حد معینی بیشتر شود، بعید نیست که مقامات جمهوری اسلامی حملاتشان را متوجه جایی کنند که آدرس مشخصی دارد. اظهارات امروز فرمانده سپاه پاسداران، بهنوعی از این تمایل سپاه پرده برمیدارد. آنطرفتر، به دلیل اینکه ساکنان «کویه» همه نظامی نیستند و بسیاری از آنها زنان و کودکان هستند، هرگونه اقدامی با محوریت هدف قرار دادن کویه میتواند ازنظر انسانی فاجعهبار باشد.
سه) اخیراً مشخصشده که جمهوری اسلامی و حکومت اقلیم کردستان، برسر صادرات نفت و گاز از اقلیم به ایران و ایجاد یک خط لوله نفتی به توافق رسیدهاند. در صورتِ امضای این توافقنامه روزانه ۲۵۰ هزار بشکه نفت از کردستان به ایران صادر میشود. طه زنگنه معاون وزیر منابع طبیعی اقلیم کردستان در این زمینه گفته: «ما و حکومت ایران، به درک مشترکی از نحوه صادر کردن نفت و گاز به ایران رسیدهایم. جنبههای فنی برای هر دو طرف واضح و روشن است. تنها چیزی که باقیمانده، بحث در ارتباط با جنبههای سیاسی و تجاری آن است». انتظار میرود این توافقنامه بعد از ماه رمضان به امضای طرفین برسد. چنین توافقنامهای علاوه بر اینکه مناسبات سیاسی اقلیم کردستان و ایران را وارد مرحله تازهای میکند، میتواند ازنظر سیاسی، توازنات خرد و کلان منطقه را دستخوش تغییراتی کند. پرسشی که مطرح است این است: آیا حکومت اقلیم کردستان بدون تضمین امنیت خطوط لولهها، میتواند این پروژه را اجرایی کند؟ به عبارتی دیگر آیا وجود تحرکات نظامی احزاب کُرد در نوارِ مرزی، برای حکومت اقلیم و یا جمهوری اسلامی نمیتواند نگرانکننده باشد؟ تا این لحظه، حکومت اقلیم کردستان به شکل جدی واکنشی به درگیریهای اخیر نشان نداده است. اما پرسشی که در انتظار پاسخ است این است: حکومتی که همیشه نگران روابط خود با جمهوری اسلامی است، حکومتی که روابط استراتژیکش با ایران بهزودی وارد مرحله تازهتری میشود، عملاً چه تحلیل و نگاهی به فعالیتهای مسلحانه احزاب کرد دارد؟ احزابی که بسیاری از آنها پایگاههایشان در شهرها و یا مناطق روستایی کردستان عراق است. به عبارتی، آیا جمهوری اسلامی رضایت خواهد داد که یک «معامله نفتی» بزرگ با اقلیم کردستان صورت بگیرد، بدون اینکه قبل از آن احزاب کرد را از نظر نظامی مهار کرده باشد؟ در حال حاضر «حزب دموکرات کردستان عراق» روزانه نیم میلیون بشکه از نفت کردستان را به ترکیه صادر میکند. معاملات نفتی بزرگ، بدون «پکیج سیاسی» ضمیمه آن، صورت نمیگیرند. باید نقطه کور «معامله حکومت اقلیم کردستان و جمهوری اسلامی» و تأثیر آن روی سرنوشت احزاب اپوزیسیون ساکن کردستان عراق را پیدا کرد. چیزی که شاید در هفته های آینده نشانه های بیشتری از آن هویدا شود.
چهار) اتفاقات چند هفته اخیر نشان داده که دور جدید درگیریها، خونین و بهشدت هزینهبردار است. اگر بر اساس «گفتمان درونی» کردها به آن نگاه کنیم، بابیان اینکه «مبارزه بدون هزینه میسر نیست» و یا «شهدا نمیمیرند» لزوما نمیتوان وضعیت را به خوبی توصیف و تحلیل کرد. به عبارتی، کدهای ارزشی یک جامعه، اگرچه حاوی معنا و اهمیت خاص خود هستند اما بهتنهایی قادر به دگرگون کردن وضعیت نیستند. حدود ۱۰ سال پیش، وقتی حزب حیات آزاد کردستان، پژاک، وارد فاز مسلحانه شد، کم نبودند جوانان پرشوری که همین جملات را تکرار میکردند. بسیاری از آن جوانان که اتفاقاً بخشی از آنها تحصیلکرده دانشگاه هم بودند، در جریان نبردهای مسلحانه کشته شدند. اگر در یک کانتکست بزرگتر نگاه کنیم، ممکن است گفتمان «ملیگرایی ایرانی»، تنها با یک جمله که «آنها تجزیهطلب و تروریست بودند»، پرونده زندگی آن انسانها را ببندد. اما واقعیت این است که فارغ از درست یا غلط بودن رویکرد احزابشان، جوانانی که از همه طرفها کشته شدند و یا کشته میشوند، جزو سرمایههای انسانی این جامعه هستند. حتی آنانی که مدافع مبارزه مسلحانه یا کاربرد تاکتیکی و استراتژیک سلاح هستند، باید در سیاستهایشان بهاندازهای تابع اخلاق باشند که به شکل نامتناسبی، این سرمایههای انسانی را وارد یک مسیر بیبازگشت نکنند. برعکسش هم حاکم است. دولت و حکومت ایران، تنها به این دلیل که قدرت سیاسی و نظامی دارد، مجوزِ کشتنِ انسانها را ندارد. حتی یک حکومتِ غیردموکراتیک یا شبه دموکراتیک هم باید متوجه این واقعیت باشد که برخوردهای سختافزاری نامتناسب، حتی اگر در کوتاهمدت دستاورد ساز هم باشد، ژنتیک اجتماعی را دگرگون میکند. جامعه را به تعبیر جامعه شناسان، به سمت «چندکوهانه شدن» میبرد. جامعه را تجزیه میکند. پرسشی که بیپاسخ مانده این است: وظیفه حکومت در راستای اینکه دیگر خونی ریخته نشود چیست؟ پاسخ به چنین پرسشی، قطعاً در صلاحیتِ نیروهای نظامی نیست. این یک پرسش سیاسی، حقوقی است. نیروهای نظامی بر اساس طبیعت خود، تنها وضعیت «جنگ» و «صلح» را میشناسند. به قول یک دوست روزنامهنگار، چکُش، همه موقعیتها را میخ میپندارد. واقعیت این است که ربودن ابتکار عمل از نیروهای نظامی و سیاسی کردن این مسئله، نخستین راه برای خاتمه خونریزیها است. نیروهای دولتی باید متوجه این موضوع هم باشند که سپاه پاسداران، برای توجیه کردن کارکرد خود، همیشه به سطحی از «اضطرار» در کردستان نیاز دارد. احزاب کرد، حضور مسلحانه و تماس با مردم را حق مسلم خود میدانند. سپاه پاسداران هم حکمرانی بیچون و چرای خود را در کردستان، یک حق مسلم میداند. این پارادوکس، به وضعیت «اضطراری» در کردستان دامن میزند و مرتبا آن را بازتولید می کند.
* این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان و نهایتاً تصمیمسازان و تصمیمگیرانِ عزیز جمهوری اسلامی بازنشر یافته و الزاماً منعکسکنندهی مواضع و دیدگاههای این موسسه نیست.