* دانلود فایل *
می توان فرضیه نوشتار حاضر را اینگونه عنوان کرد که ایران
ضمن توجه به دو مؤلفه «گفتگو» و «دیپلماسی» با اتحادیه اروپایی، نیازمند
بهره گیری از مؤلفه «لابی گری» در قالب ظرفیتهای بازیگران غیردولتی نیز
هست. با توجه به سطح کنونی روابط و آمار و ارقام موجود، به نظر می رسد در
وهله نخست، جمهوری اسلامی ایران توانایی بهره گیری از ظرفیت اندیشکده ها و
مؤسسات تحقیقاتی مستقر در اتحادیه اروپایی را دارد، زیرا کارویژه اصلی
اندیشکده ها، ارائه اطلاعات، راهکارها و توصیه های سیاستی به نهادهای
اجرایی اتحادیه اروپایی است و همکاری منسجم و هدفمند ایران با اتاقهای فکر
اروپایی به فهم غرب از رفتار ایران و تسهیل همکاری ها در سطوح دوجانبه،
منطقه ای و بین المللی در عرصه های موضوعی گوناگون کمک خواهد کرد.
در
پژوهش حاضر برای نشان دادن اهمیت لابیگری در سطح اتحادیه اروپایی و نقش آن
در بهبود روابط ایران و اتحادیه، از نظریه «دسترسی» استفاده شده و به لحاظ
روش شناسی از نوع مطالعه تحلیلی بوده که در آن برای جمع آوری اطلاعات از
روش اسنادی – کتابخانه ای بهره گرفته شده است.
روابط ایران و اتحادیه
اروپایی از انقلاب اسلامی تاکنون درعین استمرار، همواره دارای فرازونشیبهای
فراوانی در عرصه های سیاسی، اقتصادی و امنیتی بوده است. با وجود اینکه
رویکرد ایران به اتحادیه، عمدتاً اقتصادمحور بوده است، اما طرف اروپایی
همواره مسائل سیاسی و هنجاری را از مسائل اقتصادی ارجح دانسته و به همین
دلیل، به رغم وجود منافع مشترک در موضوعات گوناگون، امکان شکل گیری روابط و
مناسبات به صورت راهبردی وجود نداشته است. به علاوه این که طی چند سال
اخیر، پرونده هسته ای و تحریم های اعمالی نیز موجب تنزل شدید روابط
دیپلماتیک ایران با کشورهای عضو اتحادیه اروپایی شد و حتی سطح مبادلات
تجاری که عمدتاً در کشاکش اختلافات سیاسی در دوران سازندگی و اصلاحات،
دستخوش تغییر نشده بود، شاهد کاهش 65 درصدی در بازه زمانی 1388 الی 1392
بوده است.
بااین حال، روی کار آمدن دولت «تدبیر و امید» در سال 1392 و
استقبال دولتهای اروپایی از این امر موجب شد که دو طرف به سمت حل وفصل
پرونده هسته ای ایران گام بردارند. و «دیپلماسی دولتی» باوجود این که
رویکردهای «گفتگو» و «دیپلماسی دولتی» به فراخور موضوع، طی سالیان متمادی
در دستورکار سیاست خارجی ایران نسبت به اتحادیه اروپایی قرار داشته، لکن
نتایج مورد انتظار ایران از اتخاذ این دو رویکرد در سه دهه گذشته به دست
نیامده است. لذا، حتی درصورت دستیابی به توافق جامع هسته ای که مانع اصلی
بهبود روابط است، به دلایلی ازجمله قرار گرفتن در دو جغرافیای فرهنگی
متمایز، فقدان اعتماد، وجود نگاه امنیتی و بدبینی نسبی بین طرفین و از همه
اساسی تر «عدم درک صحیح و مناسب اتحادیه اروپا از سیاستهای ایران»، بعید به
نظر می رسد روابط سیاسی ـ امنیتی ایران و اتحادیه اروپایی در آینده نیز
گسترش و تعمیق یابد که این امر می تواند بر روابط تجاری به ویژه در عرصه
سرمایه گذاری اروپاییان در ایران نیز تأثیرگذار باشد. کاهش و رفع این قبیل
موانع در شرایطی که امنیت ملی و توسعه اقتصادی جمهوری اسلامی ایران در گرو
نوعی موازنه بخشی سیاست خارجی در تعامل با قدرتهای مؤثر جهانی ازجمله
اتحادیه اروپایی است، از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ ازاینرو، پرسش کلیدی
نوشتار حاضر این است که چگونه ایران و اتحادیه اروپایی می توانند به فهمی
مشترک از چالشها و فرصتهای دوجانبه، منطقه ای و بین المللی دست یافته و
روابط سیاسی، تجاری و امنیتی خود را بهبود بخشند.
فرضیه ای که در پاسخ
به این پرسش اصلی طراحی شده، این است که «در کنار توجه به دو رویکرد گفتگو و
دیپلماسی دولتی، ایران نیازمند بهره گیری از لابی گری بازیگران غیردولتی
(اعم
از گروههای ذینفوذ و گروههای فشار) در سطح اتحادیه اروپا است
استدلال مقاله پیش روی آن است که از جا که اتحادیه اروپا برای مشروعیت بخشی
به خود بر مبنای «اجماع سازی»، با استفاده از دانش و اطلاعات بازیگران
غیردولتی فعال در سطح اتحادیه اقدام به سیاستگذاری و تصمیم گیری می کند،
ایران می تواند از ظرفیت لابی گری بازیگران غیردولتی ایرانی و اروپایی در
راستای ایجاد مفاهمه و بهبود روابط سازنده با اتحادیه اروپایی استفاده کند
که با توجه به ظرفیتهای موجود و در راستای تحقق اهداف مذکور، در گام نخست
بهره گیری از قدرت لابی گری اندیشکده ها و اتاق های فکر اروپایی از اولویت
برخوردار است.
در مورد نوآوری پژوهش حاضر باید اشاره کرد که به دلیل
مشروعیت و قانونی بودن لابی گری در سطح اتحادیه اروپایی، پژوهشها، مقالات و
نوشته های بسیاری در تبیین نظری و عملی لابی گری از سوی محققان غربی نوشته
شده است، لکن، دو عامل، این پژوهش را از پژوهشهای انجام شده داخلی و خارجی
متمایز می کند: نخست اینکه، به جرات می توان گفت هیچ پژوهشی درباره لابی
گری در سطح اتحادیه اروپا از سوی محققان داخلی انجام نشده است و تنها فصلی
از کتاب ترجمه شده «سیاست و حکومت در اتحادیه اروپایی» (1393) به قلم نیل
نیوجنت، و فصلی از کتاب تألیفی «اتحادیه اروپایی؛ هویت، امنیت و سیاست»
(1388) به اهتمام عبدالعلی قوام و داود کیانی به تبیین نقش گروههای ذی نفوذ
در سطح اتحادیه اروپایی پرداخته اند. از سوی دیگر، با بررسی های انجام
شده، هیچ نوشته ای از سوی پژوهشگران داخلی و خارجی درباره لابی گری ایران
در سطح اتحادیه اروپایی وجود ندارد. لذا می توان مدعی بود، این نوشتار ضمن
پیشگامی در پر کردن خلأ موضوعی در سطح جامعه علمی کشور می تواند راهکار
جدیدی را به صورت علمی و متقن در اختیار مجریان عرصه سیاست خارجی ایران
برای بهبود روابط با اتحادیه اروپا قرار دهد.
سه عامل پویایی، پیچیدگی
نظام سیاسی و مبتنی بودن بر اجماع سازی باعث آن شده است که نقش بازیگران
غیردولتی به عنوان لابی گر در نهادهای تصمیم گیر اتحادیه اروپایی به تدریج
افزایش یابد تا از این طریق نیاز دوطرفه ای ایجاد شده و اتحادیه هم در
مقابل، امتیازی دریافت کند. به عبارت دیگر، دسترسی گروه های ذینفوذ / ذینفع
به مراکز تصمیم گیر در سطح اتحادیه اروپایی منوط به ارائه اطلاعات از سوی
بازیگران غیردولتی است و اهمیت استمرار این رابطه باعث شده است که لابی گری
در سطح اتحادیه اروپایی مشروع و قانونی جلوه کند و حتی کمیسیون اروپا به
سمت سازماندهی آن حرکت کند.
از سوی دیگر، براساس آنچه گفته شد، به روشنی
پیدا است که مشکل اصلی در روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپایی،
عدم درک مناسب و صحیح غرب از گفتمان و منافع اصولی ایران است؛ امری که
فقدان آن سردی و شکنندگی مناسبات اقتصادی، سیاسی و امنیتی را در پی داشته و
دارد. همچنین، تاریخ روابط ایران و اتحادیه اروپایی پس از انقلاب، گویای
آن است که اتکای صرف ایران به «گفتگو» و «دیپلماسی دولتی» عاملی در راستای
رفع مشکل فوق و به طورکلی، تأمین کننده منافع ایران در اتحادیه اروپایی
نبوده است؛ لذا نوشتار حاضر درصدد بود با تبیین نظری و عملی لابی گری در
سطح اتحادیه اروپایی، این رویکرد غیررسمی را به دو رویکرد ثابت و قدیمی
ایران نسبت به اتحادیه اروپایی ـ که همان گفتگو و دیپلماسی است ـ اضافه کند
تا از این رهگذر خون تازه ای در رگ های روابط جمهوری اسلامی و اتحادیه
اروپایی به جریان افتد و ایران نیز از فرصت موجود (لابی گری) در سطح بروکسل
بهترین بهره برداری را داشته باشد.
پرسش اصلی که در این مقاله مطرح شد
عبارت بود از اینکه چگونه ایران و اتحادیه اروپایی می توانند به فهم مشترک
از چالش ها و فرصتهای دوجانبه، منطقه ای و بین المللی دست یافته و روابط
سیاسی، تجاری و امنیتی خود را بهبود بخشند. فرضیه ای که در پاسخ به این
پرسش اصلی طراحی شد، آن بود که در کنار توجه به دو رویکرد گفتگو و دیپلماسی
دولتی، ایران نیازمند بهره گیری از لابی گری بازیگران غیردولتی (اعم از
گروههای ذینفوذ و گروههای فشار) در سطح اتحادیه اروپایی است. در بررسی
فرضیه با توجه به نظریه «دسترسی» به موضوعاتی از قبیل جایگاه و اهمیت لابی
گری اشاره شد. و مشخص شد که گروههای ذی نفوذ در بروکسل حضور فعالی دارند؛
به گونه ای که از این شهر به عنوان «شهر بیشترین لابی ها» یاد شده است.
همچنین نقش بازیگران غیردولتی در سطح اتحادیه اروپایی مورد توجه قرار گرفت و
با ارائه آمار و ارقام برگرفته از نظرسنجی های جدید، این موضوع مورد مداقه
قرار گرفت که کنشگران غیردولتی در قامت گروههای ذینفوذ /ذینفع /فشار از
اهمیت ویژه ای در سطح نهادهای اصلی اتحادیه اروپایی برخوردار هستند و چنین
اهمیتی باعث شده است که کشورهای عضو و غیرعضو در اتحادیه اروپایی و حتی
اعضای اتحادیه نیز از ظرفیت بازیگران غیردولتی در تأمین منافع خود در سطح
اروپا استفاده کنند.
حضور گسترده گروههای لابی گر وابسته به دولتهای
غیرعضو در اتحادیه اروپایی بیانگر اهمیت قابل توجه لابی گری برای روابط
خارجی کشورها با اتحادیه اروپایی است. باوجود چنین روندی در سطح اتحادیه،
بررسی کیفیت و نوع رابطه و همکاری ایران با اتحادیه اروپایی گویای آن است
که دیپلماسی دولتی و گفتگو از جایگاه ویژه ای در طول حدود سه دهه پس از
انقلاب اسلامی برخوردار بوده است. این درحالی است که در طول این سالیان نه
تنها دولت، بلکه مؤسسات غیردولتی نیز هیچ توجهی به مقوله لابی گری در سطح
اتحادیه اروپایی نداشته اند. فقدان لابی ایران در اتحادیه اروپایی باعث شده
است که عناصر ضدایرانی (به حد توان) مبادرت به نفوذ در نهادهای تصمیم گیر
اتحادیه کرده و با ارائه اطلاعات مخدوش و غلط و ترسیم تصویری منفی از
ایران، تلاشهای دیپلماتیک ایران در راستای ایجاد و بسط روابط همه جانبه با
اتحادیه اروپایی را بی نتیجه سازند.
به هرحال، آنچه این مقاله بر آن
تأکید دارد، این موضوع است که حتی با دستیابی به توافق هسته ای، نمی توان
انتظار شکوفایی روابط میان جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپایی را داشت و
این امر می تواند ناشی از علل گوناگونی ازجمله سطح پایین روابط اقتصادی
(عدم وابستگی متقابل اقتصادی)، اختلافات ایدئولوژیک، چالشهای سیاسی، نگرانی
های امنیتی و نظایر آن باشد. لذا ضروری است که جمهوری اسلامی ایران برای
کاهش موارد منفی و تقویت نکات مثبت در روابط طرفین، اهتمام به ایجاد لابی
قدرتمند و هدفمند در سطح اتحادیه اروپا داشته باشد.
همچنین در این مقاله
اشاره شد که حضور ایران در سطح نهادهای اتحادیه اروپایی باید از طریق
بازیگران غیردولتی به رسمیت شناخته شده از سوی کمیسیون اروپا باشد و با
توجه به محدودیتهای کنونی جمهوری اسلامی در بهبود روابط با اتحادیه اروپایی
ازیکسو، و ظرفیتهای بازیگران غیردولتی در سطح اتحادیه اروپایی از سوی
دیگر، در گام نخست، پیشنهاد همکاری ایران با اندیشکده ها و اتاق های فکر
اروپایی مطرح شد تا از طریق گسترش تعامل دولت ایران با مؤسسات تحقیقاتی
اروپایی که به نوعی وظیفه تغذیه فکری بدنه تصمیم گیر اتحادیه اروپایی را
برعهده دارند، نخست بتوان از ایماژسازی منفی عناصر ضد ایرانی در سطح
اتحادیه اروپا کاست، دوم اتحادیه را به سمت فهم صحیح از رفتار، گفتمان و
سیاستهای اصولی نظام ایران در سطح منطقه و بین المللی آگاه و به تعبیری
قانع ساخت و درنهایت اینکه بتوان طرفین را به بهبود و گسترش روابط همه
جانبه بدون لحاظ کردن سیاسی کاری تشویق نمود. با توجه به آمار ارائه شده و
ظرفیتهای کنونی، اندیشکده های مستقر در اتحادیه اروپایی از این توانمندی
برخوردارند که تمام اهداف یادشده را در صورت مدیریت صحیح و اتخاذ رویکرد
«صبر استراتژیک» از سوی مجریان سیاست خارجی ایران محقق سازند و می توان به
تحقق کامل آنها در بلندمدت امیدوار بود.
از: محمد جوادی
منبع: فصلنامه سیاست خارجی، سال بیست و هشتم، شماره 4، زمستان 1394
* دانلود فایل *
* این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان و نهایتاً تصمیمسازان و تصمیمگیرانِ عزیز جمهوری اسلامی بازنشر یافته و الزاماً منعکسکنندهی مواضع و دیدگاههای این موسسه نیست.