مساله سکولاریسم کلاسیک، از جمله پدیده های نه نسبتا قدیمی که تاریخ آن به رنسانس و برچیده شدن حکومت کلیسا در غرب و البته ظهور اومانیسم باز می گردد.
اما پس از جنگ جهانی دوم و قدرت گرفتن رئالیسم در نظام بین الملل، سکولاریسم نیز همچون یکی از مکاتب وابسته به رئالیسم به شدت قدرت گرفت. اما این افزایش قدرت در کشورهای غربی به خصوص آمریکا، جلوه ویژه ای به خود گرفت. تا جائیکه سکولاریسم مدرن جای خود را به لائیسم داده و از جدایی دین و حکومت به رد مطلق دین رسیده ایم.
«مری ابرستات»، نویسنده و متفکر اجتماعی که «فرانسیس فوکویاما»، نظریه پرداز بزرگ و معاصر روابط بین الملل وی را یکی از خلاق ترین و فعالترین محققان زمان لقب داده، در کتاب جدید خود به نام «معتقد بودن خطرناک است»، به مشکلات و معضلاتی که لیبرال دمکرات ها و گرایش به این تفکر برای جامعه مذهبی این کشور ایجاد کرده اشاره کرده و این معضل اجتماعی را از منظر جامعه شناسانه مورد نقد قرار داده است.
از نظر نویسنده، در جامعه آمریکای امروز، هر فرد معتقد به اصول هر دینی (حتی مسیحیت) باید اعتقادات خود را در دل پنهان کند. وگرنه جامعه امروز آمریکا به شدت با او برخورد کرده و او رفته رفته از این جامعه حذف خواهد شد.
از نگاه «ابرستات»، مذهبی بودن حتی برای امنیت شما و خانواده تان به عنوان یک فرد و خانواده مذهبی خطرناک است. اگر افراد جامعه متوجه شوند که شما گرایش های مذهبی دارید، حتما با شما مخالفت خواهند کرد و دیگر نه کسی به شما کار خواهد داد و نه تعاملات جدی اجتماعی با شما صورت خواهد گرفت.
نویسنده معتقد است که این رفتار با اصل قانون اساسی آمریکا که آزادی دین را از حقوق ذاتی هر شخص به مثابه یک شهروند می داند، مغایرت دارد. اما چالشی که «ابرستات» برای جامعه لیبرال دمکرات آمریکا ایجاد می کند این است که به گفته وی، با اینکه این جریان فکری به دنبال مدرنیته و جامعه مدرن است، اما چگونه می توان قاون اساسی مورد رضایت همه را زیر پا گذاشت و روحیه تساهل و تسامح را در درون خود کشت، آن هم زمانی که ادعای همه ما قدم برداشتن در راه رسیدن به جامعه مدرن است؟
* این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان و نهایتاً تصمیمسازان و تصمیمگیرانِ عزیز جمهوری اسلامی بازنشر یافته و الزاماً منعکسکنندهی مواضع و دیدگاههای این موسسه نیست.