در دهه ۱۹۹۰ و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، اتحادیهٔ اروپا به عنوان تجربه ای جسورانه در اعمال حاکمیت مشترک که مانع از وقوع جنگ در قلمرو اروپا شده بود، تلقی شد.
در واقع، بیشتر اروپاییان مجموعهٔ بی نظیری از نهادهای دموکراتیک، بازار های مشترک و همگرا، حاکمیت قانون را باور کردند. آن ها همچنین مرزهای خود را به روی هم گشودند، چیزی که قدرتی غیرنظامی به آن ها بخشید، هرچند این قدرت بالاتر از قدرت سخت و نظامی ایالات متحده نبود ولی می توانست با آن برابری کند.
اما رای مردم انگلستان به خروج کشورشان از اتحادیه اروپا این تجربه جسورانه و قدرت غیر نظامی اتحادیه اروپا را با چالشی جدی مواجه کرده است و تبعات اقتصادی و سیاسی دراز مدت و کوتاه مدتی را هم برای کشور انگلستان به وجود آورده است.
در همین راستا گفتگویی داشته ایم با پروفسور «آرشین ادیب مقدم» رئیس مرکز مطالعات ایرانی مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن که مشروح آن در زیر آمده است.
*با توجه به اینکه برگزیت تبعات زیادی برای انگلستان داشته است، چرا انگلستان تصمیم به برگزاری رفراندوم در این خصوص گرفت؟
دیوید کامرون نخست وزیر فعلی برتانیا زمانی که در سال ۲۰۰۵ روی کار آمد با هدف متوسل شدن به آن دسته از افرادی که در حزب محافظه کار به اتحادیه اروپا مشکوک هستند و بطور وسیعتر برای توسل به آرای کسانی که با حزب ضد اروپایی UKIP همراه هستند این کار را انجام داد. اینگونه بود که کامرون گروگان شانس شد. بطوریکه گفته می شود علت رای آوردن کامرون برای رسیدن به نخست وزیری ناشی از وعده برگزاری رفراندومی از سوی وی بود که سرنوشت وی را رقم زد. با وجود اینکه وی عملکرد خوبی در دوره نخست وزیری خود داشته است وی بطور تراژیکی از این بازی «اورولی» خارج می شود.
*آیا تبعات خروج از اتحادیه اروپا برای انگلستان کوتاه مدت خواهد بود و یا طولانی مدت ادامه خواهد داشت؟
تبعات کوتاه مدت خودشان را نمایان کرده اند که عبارتند از نژادپرستی بیشتر در انگلستان، خروج دفاتر مرکزی بسیاری از شرکت های عمده از انگلیس و انتقال به اتحادیه اروپا، بحران در دولت بریتانیا و مشکلات اقتصادی همگی ناشی از رای اکثریت مردم این کشور برای محدودیت های بیشتر است. تبعات دراز مدت این خروج هم در جامعه حس خواهند شد.
*آیا برگزیت در دراز مدت برای آمریکا مثبت خواهد بود؟ برخی بر این باورند که برخلاف سیاست اعلامی آمریکا مبنی بر عدم حمایت از خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، در دراز مدت آمریکایی ها از این خروج نفع خواهند برد. نظر شما در این خصوص چیست؟
اوباما صراحتا با این خروج مخالفت کرد و یک سیاستمدار راست گرا مثل دونالد ترامپ هم از آن حمایت کرد. من شک ندارم که ترامپ به دنبال اتحاد بیشتر بریتانیا و آمریکا در تمامی زمینه ها خواهد بود. تمامی چیزها بستگی به نتایج انتخابات آمریکا و بریتانیا خواهد داشت. اما در حال حاضر این پوپولیست ها و مرتجعین هستند که در حال خودنمایی هستند. به گفته «چارلز بوکوفسکی»، مشکل جهان اینجاست که روشنفکران جهان پر از تردید هستند در حالیکه احمق ها پر از یقین.
*برخی بر این باورند که رژیم های ایجاد شده بعد از جنگ جهانی دوم دیگر کارایی لازم را ندارند. آیا شما با این ایده موافقید؟
من فکر نمی کنم که ما باید جبرگرا باشیم، اما من در کتاب اخیر خودم این بحث را مطرح کرده ام که نظام وستفالی دارای اشکالی جدی است. در این کتاب نگاهی به روش هایی انداخته ام؛ به روش های نظم پایدار دولت-ملت ها که من آن را مکانیسم «روانی-ملی گرایانه» می نامم و هدفشان احساس هویت و شناخت درباره خود و دیگران است.
به اعتقاد من کمپین برگزیت مثال دقیقی از عملکرد چنین مکانیسم روانی-ملی گرایانه است.
سیاستمدارانی مثل بوریس جانسون و نیگل از این زمینه های پوپولیستی برای جلب احساسات استفاده کردند که این اقدام در درجه اول علیه مسئله مهاجرت و در مرحله دوم در راستای ایجاد مدینه فاضله بریتانیایی بکار گرفته شد. گفتمان برگزیت یک گفتمان احساسی و هیستریک بوده است و به همین دلیل یک تراژدی است. یقینا منطقی نیست که بگوییم خروج از اتحادیه اروپا به نفع منافع ملی بریتانیا نیست. چیستان بحث من این است که مکانیسم روانی -ملی گرایانه کارایی ندارد و این دلیل چالش های دولت ملت ها است حتی در اروپا. مسئله دولت ملت ها باید به عنوان سازماندهی اصول سیاست های جهانی مورد تجدید نظر قرار گیرند. من این مسئله را با اشاره به مسائل غرب اسیا و شمال آفریقا مورد بررسی قرار داده ام که این باز تصور منطقه و جغرافیا نیازمند رهبری روشنفکران و جسارت سیاسی است که متاسفانه در حال حاضر هر دوی آنها موجود نیستند.