پس از دستیابی به توافق جامع هستهای، مقامات ایران و کشورهای اروپایی سخن از همکاریهای منطقهای در جهت مبارزه با افراطگرایی و تروریسم بخصوص تهدیدات تروریستی داعش به میان آوردهاند. از سوی دیگر، سرعت تحولات و تحرکات اخیر در منطقه مستلزم توجه عاجل حاکمیت ایران به راهکارهای سیاسی (در کنار راهکارهای نظامی) و همچنین تلاش برای همسویی دیگر کنشگران منطقهای و فرامنطقهای با ابتکار عملهای سیاسی ایران است تا بتوان از این رهگذر به حفظ امنیت سرزمینی و رهایی کشورهای همپیمان ایران از خطر افراطگرایی و تروریسم مبادرت ورزید. به نظر میرسد شرایط منطقه ایجاب میکند ایران از طریق گفتگو و مذاکره درصدد جلب حمایت برخی قدرتهای اروپایی بخصوص دولت آلمان برای راهکارهای سیاسی خود برآید.
تحولات خاورمیانه حکایت از آن دارد که الزامات ژئوپلتیک در این منطقه حاکم است. رژیمهای عربی با امنیتی ساختن چهره ایران درصدد وارد کردن امنیت به داخل منطقه هستند، در حالی که مشروعیت آنها با چالش جدی از سوی نیروهای داخلی و برخی قدرتهای غربی روبهرو است و این امر آسیبپذیری آنها در برابر تهدیدات را افزایش داده است. لذا تغییر در سیاست منطقهای ایران در این برهه زمانی که با صرف هزینههای زیاد، بهتدریج نفوذ فیزیکی و قدرت معنایی در سطح منطقه و در میان ملتهای عرب منطقه برای این کشور به ارمغان آورده، راهبرد خطایی است. در این راستا، دور از ذهن نیست که برخی قدرتهای منطقهای (مانند ترکیه) و حتی فرا منطقهای (مانند آلمان)، جایگاه کنونی جمهوری اسلامی در خاورمیانه را بیشازپیش به رسمیت شناخته و از مسیر مذاکره وارد تعامل با ایران شوند.
نکته دیگر در همکاری میان اروپا و ایران آن است که سه قدرت انگلستان، فرانسه و آلمان نقش متمایزی در تدوین و اجرای سیاست خاورمیانهای (اتحادیه) اروپا بر عهده دارند. دو کشور انگلستان و فرانسه به دلیل سیاستهای استعماری گذشته خود در خاورمیانه همواره بر روند تحولات در منطقه تأثیرگذار بوده و جمهور فدرال آلمان با توجه به شرایط پس از جنگ سرد، به دنبال تقویت و تثبیت تدریجی سیاست خاورمیانهای خود از طریق چندجانبه گرایی برآمده است. مقامات رسمی اروپایی بر این عقیدهاند که ایران توانایی ایفای نقشی ثبات زا در خاورمیانه را دارا بوده و باید از مؤلفههای قدرت منطقهای خود در راستای برقراری نظم و امنیت در خاورمیانه بهره گیرد. با توجه به رویکرد مثبت قدرتهای اروپایی نسبت به کنشگری ایران در منطقه میتوان از این فرصت پیشآمده به نحو احسن بهرهبرداری کرد و با «مدیریت انتظارات» قدرتهای اروپایی وارد عرصه گفتگو و تعامل در راستای جلب حمایت آنها از ابتکار عملهای سیاسی جدید ایران و خنثیسازی نقشههای اعراب منطقه علیه سیاستهای اصولی ایران شد.
امکانسنجی همکاری منطقهای ایران و اروپا
در حال حاضر، اروپا به توافق جامع هستهای بهمثابه دریچهای برای همکاریهای بیشتر مینگرد[1] و به تغییر رفتار ایران و کنشگری مثبت در منطقه (حداقل در طولانیمدت) امیدوار است. از سوی دیگر، نمیتوان این موضوع را کتمان کرد که خطر تروریسم و افراطیگری در خاورمیانه بلای جان اروپا نیز شده، به طوری که امنیت ملی و اجتماعی کشورهای اروپایی با چالش جدی روبهرو شده است. اگرچه قدرتهای اروپایی بهخوبی واقف بر این موضوع هستند که نمیتوان تروریسم را در منطقه نابود کرد، چرا که ایدئولوژی آنها در میان جوانان غربی دارای طرفداران بسیاری است، لکن درصدد مدیریت اوضاع برآمدهاند و به نظر میرسد در تحقق این هدف، هیچ استثنایی میان کشورهای اروپایی وجود نداشته باشد.[2] با این حال میتوان به صراحت گفت از میان سه قدرت اصلی اروپا، کشور آلمان دارای حسن نیت در مبارزه با داعش بهعنوان مظهر تروریسم منطقهای بوده و این فرصت را برای دولت ایران به وجود آورده که از ظرفیت هرچند حداقلی این قدرت اروپایی استفاده نماید.
آلمان پس از بحرانهای مالی و بدهی در سالهای اخیر توانست مدیریت اقتصادی خوبی از خود در سطح اتحادیه نشان داده و سیاستهای پولی و مالی خود را بر دولتهای ضعیف تحمیل نماید و به نوعی تبدیل به قدرت اقتصادی پیشرو در اروپا گردد. از سوی دیگر، این کشور نسبت به تحولات اوکراین انفعال را جایز ندانست و سیاستهای تحریمی علیه روسیه بهعنوان یکی از شرکای اصلی اقتصادی خود وضع نمود. مضاف بر این، آلمان در حملات گروه تروریستی داعش به مناطق کردنشین، عکسالعمل قاطعی نشان داد و تجهیزات نظامی فراوانی در اختیار اقلیم کردستان قرارداد، به طوری که وضعیت منطقهای حاکی از آن است که همچون دیگر قدرتهای اروپایی، آلمان به دنبال حضور در منطقه از طریق اقلیم کردستان است. مواضع بسیار منفی این کشور اروپایی –در مقایسه با دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا– در برابر رفتارهای منطقهای دولت سعودی نیز نشان از آشفتگی این کشور از سیاستهای این کشور عربی دارد، تا جایی که دائماً سخن از تحریم تسلیحاتی عربستان از سوی دولت مرکل به گوش میرسد. برآیند رفتارها و کنشهای اخیر آلمان حکایت از آن دارد که این کشور در حال گذار از قدرت اقتصادی (ژئواکونومی) به قدرت سیاسی (ژئوپلیتیک) است. با توجه به این تغییر ماهیت قدرت، آلمان بسیار مشتاق است تا در منازعات منطقه خاورمیانه که پیامدهای آن بهشدت امنیت داخلی و سرزمینی این کشور را با خطر روبهرو کرده، ورود و حضور فعالانه داشته باشد.
با توجه به شرایط پیشآمده پس از توافق هستهای و ارتقای وجهه بینالمللی ایران، این فرصت برای دولت جمهوری اسلامی ایجادشده که با ورود به عرصه گفتگو و مذاکره با این کشور و حتی دیگر قدرتهای اروپایی، این موضوع را برای آنها روشن سازد که ریشه ناآرامیها و تروریسم در منطقه نه بهواسطه سیاستهای ایران در خاورمیانه بلکه ناشی از حمایتهای علنی برخی حکام عرب منطقه از گروههای تروریستی است. مسلماً، در نگاه اول، این پیشنهاد با واقعیات موجود مغایرت دارد چراکه روابط تجاری گسترده غرب با کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس (و یا به تعبیر بهتر نیاز غرب به پول اعراب) مانع از آن میگردد که روابط سیاسی دچار شکاف عمیق گردد؛ ولیکن، اولاً روابط اروپا و کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس نه بر محور «ناز و نیاز» که بر اساس نیاز و منفعت دوسویه تعریف گردیده است. بهعبارتدیگر، اعراب نیز به حمایت دول اروپایی از خود نیاز شدید داشته و اروپا را کماکان بهعنوان یک بازیگر بینالمللی بهحساب میآورند، لذا در کیفیت روابط میان این دو، شاهد نوعی موازنه میتوان بود.[3] ثانیاً، در فضای تحولات منطقهای پس از توافق هستهای، دولتهای عربی از آمریکا فاصله گرفته و به دنبال همپیمانان جدید هستند. عقد قراردادهای تجاری هنگفت اعضای شورای همکاری خلیجفارس با کشورهای اروپایی حاکی از ترس آنان از آمریکایی است که بهزعم آنان در حال نزدیک شدن به ایران و پذیرش قدرت منطقهای این کشور است.[4] چهبسا، این ظرفیت بالقوه وجود دارد که همچون روابط اعراب با دول اروپایی، دولت ایران نیز بتواند با بهرهگیری از مؤلفه اقتصاد در بلندمدت به سمت بهبود و گسترش روابط سیاسی با کشورهای قدرتمند ازجمله کشورهای اروپایی قدم بردارد.
بههرحال، تحولات منطقهای در چند ماه آینده شدت بیشتری خواهد گرفت و ایران نیازمند جلب حمایت دولتهای همسایه و قدرتهای بینالمللی برای اجرای ابتکار عملهای سیاسی خود است. در سطح فرا منطقهای، گفتگو و تبادلنظر با قدرتهای تأثیرگذار اروپایی همچون آلمان که به سیاستهای غلط عربستان در تبدیل منطقه به وضعیت آشفته کنونی اذعان داشته و نسبت به ابتکار عملهای ایران نگاه مثبتی دارد،[5] راهکار معقولی به نظر میرسد که دستاوردهایی برای ایران میتواند در برداشته باشد. این نکته واقعبینانه را ازنظر نباید دور داشت که قدرت مانور سیاسی (و نه نظامی) ایران در شکلدهی به تحولات منطقهای از تأثیرگذاری بالایی برخوردار نبوده و ازآنجاکه بدون حضور سیاسی دیگر کنشگران اصلی بینالمللی نمیتوان قدرت دولتهای تأثیرگذار عربی در منطقه را مهار نمود، توجه و پیگیری سیاست تعامل با دولت آلمان (در کنار همکاری با روسیه) درباره چالشهای امنیتی مشترک در منطقه خاورمیانه رویکردی است که حداقل ارزش تأمل از سوی تصمیم گیران ارشد نظام را دارد.
[1]- Ellie Geranmayeh, 19 July 2015, "Europe's Edge: By Engaging With Iran, Europe Can Assert Its Power", Foreign Affairs, at:
www.foreignaffairs.com/articles/western-europe/2015-07-19/europes-edge
[2]- Ricardo Alcaro, 25 July 2015, "The West and the Middle East After the Iran Nuclear Deal", Istituto Affari Internazionali, at:
www.iai.it/sites/default/files/iaiwp1525.pdf
[3] -Julien Barnes-Dacey, 24 June 2015, "Responding to an Assertive Gulf, European Council on Foreign Relations", at: www.ecfr.eu/page/-/Responding_to_an_assertive_Gulf.pdf
[4]- Jeffrey Goldberg, April 2016, "The Obama Doctrine", The Atlantic Magazine, at: http://www.theatlantic.com/magazine/archive/2016/04/the-obama-doctrine/471525/
[5] -"تأکید آلمان بر نقش مهم ایران در حل بحران سوریه"، 25 مرداد 1394، خبرگزاری ایرنا، قابلدسترس از:
www.irna.ir/fa/News/81723160/
* متون سیاستی منتشر شده در جهان پژوه، بیانگر دیدگاه نویسندگان بوده و لزوما نظر این موسسه نیست.