طی چند روز اخیر، مسرور بارزانی یک بار دیگر در مورد ضرورت تغییر ساختار سیاسی عراق، اظهار نظر کرد. مسرور که فرزند مسعود بارزانی و مسئول سرویس اطلاعاتی اقلیم کردستان عراق است، پیشتر نیز چندبار در مورد این موضوع، مصاحبههایی با رسانههای مشهور و مهم جهان انجام داده است و او نیز همچون جوبایدن معاون رئیس جمهور آمریکا، بر این باور است که بهترین الگو برای شیوهی ادارهی عراق، این است که سه ضلع مثلث این کشور، یعنی شیعه، سنّی و کُرد، از هم جدا شده و صاحب قدرت سیاسی شوند. البته، او این بار در مورد رجحان چهارچوب کنفدراسیون نیز صحبت کرده و به طور مستقیم و علنی، استقلال، تجزیه و جدایی را به عنوان ایدهی اولیه، برجسته نکرده است. اما چنین به نظر میرسد که در عراق، ایجاد ساختار سیاسی متفاوتی که ویژگیهای بارز فدرالیسم و کنفدرال را در خود جمع کند، چندان ممکن و سهل الوصول نیست و دست کم در چند سال گذشته، پیش زمینههای این الگو به شکل ملموس، به وجود نیامده است.
حال باید پرسید: آیا منظور و مقصود حقیقی این مقام امنیتی اقلیم کردستان عراق، همان اعلام استقلال و جداشدن از عراق است یا خیر؟ در پاسخ باید گفت: الگوی مطلوب مسرور و پدرش مسعود بارزانی و نیز بسیاری دیگر از سران احزاب و جریانات سیاسی کردستان عراق، ایجاد دولت مستقل کُردی است. اما آنان در حال حاضر، با در نظر گرفتن شرایط منطقه و جهان، تلاش می کنند از گونهای سناریوی استقلال تدریجی بهره بگیرند تا این مساله رفته رفته حساسیت خود را از دست دهد. در توضیح این اصطلاح میتوان چنین گفت: در حال حاضر، عراق بر اساس الگوهای جمهوری فدرال اداره میشود و اقلیم نیز الگویی همچون ایالت خاصی را دارد که اگر نه دارای استقلال در عمل، دست کم دارای ابتکار عمل و نیز ابزارها و اهرمهای خاصی است که در برخی موارد، کاری میکند. «اقلیم» به گونهای اداره شود که گویی چیزی از دولت مستقل کمتر ندارد. اگر چه هنوز در بحث شناسایی و به رسمیتشناختن، موانع و شرایطی وجود دارد که باعث میشود اقلیم نتواند به عنوان یک کشور – دولت مستقل از عراق تعریف شود، اما در حوزههای سیاسی – امنیتی، دفاعی – نظامی و همچنین در حوزههای اقتصادی و فرهنگی، شرایط خاصی بر اقلیم کردستان عراق حاکم شده که دست مسئولین اقلیم را در بسیاری از حوزهها باز گذاشته است. بخشی از این وضعیت، زاییدهی موقعیت «دولت بیمار» و دولت ضعیف مرکزی عراق است و بخش دیگری نیز دستاورد مبارزات کردها، آمادگی رزمی نیروهای پیشمرگ، تجارب طولانی احزاب و جریانات سیاسی کردها است. به موازات این موضوع، باید به این مهم نیز اشاره کرد که دو عامل مهم و اثرگذار، یعنی حمایتهای آمریکا و غرب و نیز تعامل دو جریان اصلی عراق یعنی شیعه و سنی با کردها، شرایط کنونی را برایشان به وجود آورده است.
در سالیان گذشته و پس از سقوط رژیم بعث، حکومت مرکزی عراق، همواره با مسائل و بحرانهایی دست و پنجه نرم کرده که مانع از زومکردن بر روی مسائل مرتبط با کردها شده و مشغولیتهایی همچون اختلافات داخلی، حملات تروریستی، گسترده شدن نفوذ داعش در عراق و میراثهای به جامانده از بعث، کاری کرده که بغداد در برابر اربیل، تا حد زیادی مماشات کند. در پروندهی صادرات نفت اقلیم کردستان عراق به بازارهای جهانی از طریق ترکیه، واشنگتن و بغداد، به طور قاطعانه، مخالفت خود را اعلام کردند اما اربیل و آنکارا عقبنشینی نکردند و نه تنها این پروژه عملی شد، بلکه قرار شده که تا سال 2017، نخستین محمولههای گاز اقلیم نیز به ترکیه صادر شود. در مسائل دیگر و در حوزههای حساسی همچون سهم مشارکت وزرا و نمایندگان کُرد در کابینه و مجلس بغداد، بودجه و اعتبارات، مناطق متنازع علیها، کمک تسلیحاتی غرب به نیروهای پیشمرگ و مسائلی از این دست، کردها همواره رو به جلو قدم برداشته اند و بغداد نیز نتوانسته بنا به دلایل مختلف، کاری از پیش ببرد. اگر در دوران نوری المالکی با اعزام نیروهای نظامی دجله به نزدیکی های قلمرو بارزانی ها، تا حدودی شاهد قدرتنمایی بغداد در برابر اربیل بودیم اما در دوران حیدر العبادی و به ویژه پس از سقوط موصل و گسترده شدن حملات داعش در عراق، چنین چیزی شدنی نیست.
عراق پس از داعش و موقعیت کردها
حملهی گستردهی گروه تروریستی– تکفیری داعش به عراق، شرایطی را رقم زده که تهدیدات امنیتی مختلف، بر معادلات سیاسی و نیز رقابتهای مرتبط با احزاب و جریانات سیاسی و مذهبی اثر گذاشته است و در برخی از حوزهها، به جای آن که چنین تهدید بزرگی، به یک عامل وحدتبخش برای رفع تهدید تبدیل شود، عملاً فضایی به وجود آورده که در آن، هر گروهی تلاش میکند تا با حذف دیگری از صحنه و متوجه نمودن اتهامات به یک یا چند طرف رقیب و مخالف، مسیر رشد خود را هموار کند. در این میان، کردها نیز موقعیت ویژه ای به دست آوردهاند و بسیاری از سران اقلیم بر این باورند که باید تاریخ تحولات سیاسی معاصر عراق را به دو مقطع پیش از سقوط موصل و پس از سقوط موصل تقسیم کرد. مراد و منظور حقیقی آنان از این مساله این است که از منظر سران اقلیم، اصلیترین دلیل سقوط موصل، ناکارآمدی و بیکفایتی دولت مرکزی و عدم توجه کافی نوری المالکی نخست وزیر وقت به ضرورت حفظ مناطق سنینشین است. یعنی آنان نه به شکل تلویحی بلکه به بیان روشن، اعلام میکنند که یگانهای وابسته به ارتش عراق در موصل، که بخشی از فرماندهان و نیروهای آن اهل تشیع بودهاند، برای حفظ موصل اهتمام نورزیدهاند. در واقع سران اقلیم، در حوزههای دفاعی و امنیتی، در بحث بودجه و اعتبارات، در مسائل مرتبط با خرید تسلیحات و دیگر مسائل مهم حکومتی، همواره تلاش میکنند تا نشان دهند نظام فدرالی در عراق ناکارآمد است. پس از حملات گستردهی داعش و اشغال چندین شهر توسط این گروه تروریستی، امتیازات فراوانی برای اقلیم کردستان عراق به وجود آمد. بسیاری از کشورهای اروپایی، کمکهای تسلیحاتی خود را در اختیار نیروهای پیشمرگ اقلیم قرار دادند و چندین کشور نیز در مورد آموزش نیروهای پیشمرگ وارد میدان شدند. علاوه بر این، برخی از مقامات برجستهی اروپایی و آمریکایی از جمله رئیس جمهور فرانسه، وزیر دفاع کشورهای آلمان، ایتالیا، آمریکا و فرانسه، وزیر خارجهی کشورهای آمریکا، انگلیس و فرانسه و سایر مقامات، به اربیل سفر کردند تا نشان دهند که این کارت مهم منطقهای، در پروندهی مبارزه با داعش، برای آنان از اهمیت و ارزش بالایی برخوردار است.
البته ذکر این نکته نیز ضروری است که حملات گستردهی داعش، آسیبها و مشکلاتی نیز برای اقلیم به وجود آورده که ورود نزدیک به دو میلیون آوارهی عراقی و سوری به اقلیم، تورم و رکود اقتصادی، ناامنی، کشتهشدن بیش از یک هزار و هشتصد نفر از نیروهای پیشمرگ در صف مبارزه با داعش و مجروحشدن بیش از چهار هزار نفر از نیروهای پیشمرگ، بخش هایی از خسارات و ضررهای سنگینی است که بر اقلیم تحمیل شده است. با این حال، نقش کردها در معادلات سیاسی عراق، به ویژه در شرایطی که در بغداد، وحدت کلمه و انسجام وجود ندارد، برجسته تر شده و آنان از دست بالا برخوردارند. آمادگی و تجارب ویژهی نیروهای پیشمرگ، این امکان را در اختیار بارزانی گذاشته تا با پیش کشیدن موضوع توان مشارکت نیروهای تحت امر خود در عملیات آزادسازی موصل، با بغداد چانه زنی کند و علاوه بر این، اداره ی مناطق متنازع علیها از جمله کرکوک را در دست داشته باشد.
رویکرد بارزانیها و دیگران به بحث استقلال و جدایی
در مورد ضرورت جداشدن از عراق و ایجاد دولت کُردی، به صورت مبنایی و بنیادین، بین طیف های مختلف کُردی اسلامی، چپ و ناسیونالیست، اختلافنظری وجود ندارد و همهی آنان در مورد تحقق رویای ایجاد دولت کُردی هم نظر هستند. اما در مورد مکانیسم و زمان بندی جدا شدن از عراق؛ هم رای نیستند. در میان بارزانیها نیز، نیچروان بارزانی از این نظر، با سران احزاب سلیمانیه همچون جنبش تغییر و اتحادیهی میهنی هم عقیده است. اما چنین به نظر میرسد که مسرور بارزانی و پدرش مسعود، قصد دارند که این افتخار را به نام خود ثبت کنند و برخی شواهد نیز تقویتکنندهی این باور است که مسعود بارزانی تمایل دارد، بعد از او، قدرت در اختیار پسرش باشد و نه در دست داماد و برادرزادهاش نیچروان.
سران اقلیم معتقدند که به شیوهی کنونی، نمیتوان کشور را اداره کرد و باید تغییرات عمده صورت بگیرد. یکی از معانی دقیق این عبارت این است که حتی اگر الگوی نوینی به نام کنفدراسیون ایجاد شود و شیعه و کُرد و سنی هر کدام بتوانند دارای مرکزیت سیاسی و اقتدار مساوی باشند، راه دیگری برای حرکت رو به جلو، پیدا خواهد شد و مسرور و دیگران خواهند گفت: ادارهی عراق به شیوهی کنونی، قابل قبول نیست و هر کدام باید دارای قلمرو جداگانهای باشیم. نهایتاً باید گفت: کردها، با تجاربی که در دو دههی اخیر به دست آوردهاند و نیز با استفاده از مشروعیت نسبیای که در نظام بینالملل برای آنها ایجاد شده، به چیزی کمتر از برخورداری از استقلال راضی نیستند و بعید است دست کم در داخل عراق، در برابر این تمایل و اشتیاق آنها، مانع و نیزوی مقابله گر سرسختی وجود داشته باشد و شاید آن چیزی که در شرایط فعلی برای اقلیم اهمیت دارد، راضی کردن آمریکا و بخشی از قدرتهای منطقهای است.
* متون سیاستی منتشر شده در جهان پژوه، بیانگر دیدگاه نویسندگان بوده و لزوما نظر این موسسه نیست.