نویسندگان : زلمی خلیل زاد و جیمز دوبینز
رابطه آمریکا با ایران همواره یک معمای ژئوپلتیکی بوده است. ایران یک بازیگر منطقه ای مهم با سیاست های بعضا خصمانه در مواجهه با همسایگان خود است. با این حال آمریکا تنها آن دسته از مسائل مربوط به ایران را می تواند مورد توجه قرار بدهد که مستقیما روی منافع آمریکا تاثیر می گذارد. همانند مورد شوروری در دوران جنگ سرد، ایالات متحده باید سیاست هایی را پیگیری کند که مانع از هژمونی منطقه ای ایران شود، یک توازن قوا در منطقه ایجاد کند و در عین حال ضمن حمایت از رعایت حقوق بشر، ایران را به صورت دیپلماتیک درگیر کند.
آمریکا برای این که بتواند آشوب را در خاورمیانه کنترل کند، نه تنها باید با متحدان سنتی خود بلکه باید با رقبا نیز به طور مشترک فعالیت کند. ایران در کثرت گرایی قومی در خاورمیانه و ترویج تعارضات منطقه ای دست داشته، اما تنها علت آن نبوده است. تهران و واشنگتن در مورد سوریه با هم اختلاف نظر دارند اما در عراق و افغانستان هر دو جانب یک طرف را می گیرند.
آمریکا برای ایجاد تعامل سازنده باید با شرکای خود در منطقه برای ایجاد یک توزان قوای مناسب همکاری کند. این به معنای ادامه حضور نظامی آمریکا در منطقه، فروش تسلیحات برای تامین امنیت خلیج فارس و در عین حال ممناعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای بر اساس برجام است. هم زمان، امریکا باید طراحی یک چارچوب سیاسی جدید برای ممانعت از حرکت ایران به سوی سلاح هسته ای پس از پایان یافتن بازه زمانی در برجام را آغاز کند. در نهایت، آمریکا و متحدان آن باید به طور مشترک به رقابت علیه ایران در سوریه و عراق بپردازند.
این تلاش ها می تواند آمریکا را برای درگیر کردن ایران در تعارضات منطقه ای و مبارزه با داعش در موقعیت برتری قرار دهد. قرارداد بن که منتج به شکل گیری دولت موقت در افغانستان پس از طالبان شد، نقطه عطف همکاری های پیشین میان تهران و واشنگتن در دوران جورج دبلیو بوش بود و دستیابی به آن بدون همکاری ایران بسیار دشوار بود. به طور ویژه، این موفقیت در بستر ابراز قدرت فعالانه آمریکا علیه طالبان میسر شد. به همین ترتیب آمریکا می تواند سیاست هایی را برای شکل دادن به بستر نظامی و سیاسی سوریه و عراق تدوین کند.
در دوران اوباما تماس ها با ایران به طور عمده روی موضوع هسته ای تمرکز داشت. اما این تماس ها بدوت قاعده ای مشخص، در مورد موضعاتی محدود و فوری و در میان حلقه مشخصی از افراد صورت می گرفت. جان کری و محمد جواد ظریف ممکن است که تماس های زیادی با هم داشته باشند، اما موضوعات بیشتر از آن است که امکان مطرح شدن و حل و فصل شدنشان در این تماس ها باشد. در هر صورت طی چند ماه آتی جان کری دولت آمریکا را به احتمال زیاد ترک خواهد کرد و همین سرنوشت در انتظار ظریف هم است. هیچ تضمینی وجود ندارد که جانشینان آنها هم این رویه را ادامه دهند.
به همین دلیل اوباما قبل از این که کاخ سفید را ترک کند باید گام هایی برای تقویت رابطه دو جانبه بردارد. آشکارترین اقدام می تواند از سر گیری روابط دیپلماتیک عادی میان دو کشور باشد. اگر چه معلوم نیست که جمهوری اسلامی ایران آمادگی چنین اقدامی را داشته باشد. از سوی دیگر پذیرش چنین موضوعی در واشنگتن نیز مجادله انگیز خواهد شد.
صرف نظر از اقدام مذکور، آمریکا و ایران هر یک می توانند دیپلمات های میان رتبه ای را در دفاتر حافظ منافع خود در سفارتخانه کشورهای دیگر که هم اکنون حافظ منافع آنها در کشور مقابل هستند، مستقر کنند. این نکته قابل توجه است که واشنگتن پیش از شروع روابط با کوبا، حضور دیپلماتیک قابل توجهی در این کشور داشت. اقدام دیگری که آمریکا می تواند در نظر داشته باشد، صدور مجوز سفر به واشنگتن در موقعیت های خاص برای دیپلمات های ایرانی حاضر در مقر سازمان ملل در نیویورک است. این اقدام می تواند به صورت متقابل از سوی ایران هم انجام شود و به مقامات آمریکایی مستقر در دوبی اجازه سفر به ایران داده شود.
تعامل ایران و آمریکا باید روی مبارزه با داعش متمرکز شود، اما نباید مسیر برقراری ثبات در منطقه را نیز از یاد برد. آمریکا باید به عربستان، ترکیه و ایران کمک کند تا به درکی مشترک در مورد عراق و سوریه برسند و به توافق مانند توافق وستفالیا برای فرونشاندن فرقه گرایی و تعارضات منطقه ای دست یابند. چنین توافقی بدون میانجیگری فعالانه از خارج میسر نخواهد شد. در حال حاضر تنها آمریکا می تواند این نقش را ایفا کند.
در این میان حقوق بشر در ایران هم باید جزئی از دستور کار اوباما برای تقویت تعامل با ایران باشد. آمریکا باید سفرهای غیردولتی میان دو کشور مانند رفت و آمد دانشجویان، دانشمندان و شهروندان عادی را تسهیل کند. بهترین راه دستیابی به این هدف از سرگیری پروازهای تجاری میان دو کشور است. این اقدام به نفع صدها افراد دوتابعیتی و بستگان آنها در ایران خواهد بود.
هیچ یک از این گام ها به تنهایی نمی توانند اختلافات موجود میان دو کشور را برطرف کنند. ارتباطات بهتر لزوما منتج به سازگاری و تطابق بیشتر نمی شود. اما ارتباطات بهتر همواره منتج به اطلاعات بهتر می شود و دستیابی بهتر به اطلاعات می تواند به تدوین سیاست های بهتر کمک کند. برقراری ثبات در خاورمیانه بدون رسیدن به فهمی مشترک با ایران و تعامل با آن دشوار است.