آمریکا که خویشتن را سردمدار حقوق بشر و مدعی مبارزه با تروریسم معرفی می کند، خود مولد تروریسم و ناقض اصلی حقوق بشر و حاکمیت دیگر کشورها در دنیا است.
ترور در ادبیات سیاسی به اعمال و اقدامات خشونت آمیز جهت نیل به مقاصد سیاسی با هدف از میان برداشتن رقبا اطلاق می شود و تروریسم کاربرد سیستماتیک ارعاب یا خشونت پیش بینی ناپذیر بر ضد حکومت ها، مردمان یا افراد برای دستیابی به یک هدف سیاسی می باشد؛ بنابراین تروریسم نظریه مند شدن اقدام ترور و در واقع عمل تروریستی محسوب می شود.
در دوران قدیم تروریسم در واقع جایگزینی برای مبارزه بوده است، مبارزه هایی که در سطح قدرت سیاسی به منظور هموار کردن موانع فیزیکی بر سر راه رسیدن به قدرت صورت می گرفت و تروریسم به صورت سنتی اتفاق می افتاد اما با سرعت گرفتن روند دموکراتیزاسیون جوامع و کشورها این پدیده سیستماتیک تر شده و دامنه آن نیز گسترش پیدا کرده است و مردم عادی جامعه را نیز در برگرفته است، به این ترتیب مردم عادی بی گناه در بین ماجرا قربانی شده اند که یا بطور تصادفی بعنوان ابزاری برای رسیدن به یک هدف انتخاب شده اند یا آنکه صرفاً بطور اتفاقی در موقعیت های تروریستی حضور داشته اند، لذا در تروریسم مدرن با افزایش تعداد قربانیان روبرو می شویم.
بنابراین با تسامح می توان گفت در جهان امروز، پدیده سیاسی تروریسم به عنوان عامل محرکه ی تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی جایگزین پدیده های سیاسی شناخته شده مثل انقلابات، جنگ ها، کودتاها، شورش ها و غیره شده است و زندگی سیاسی در سطوح مختلف آن را به چالش کشیده است. در هرحال تروریسم به هر نوعی که باشد، خشونت آمیز بودن، ایجاد رعب و وحشت و انگیزه سیاسی از خصایص مشترک کلیه اقدامات تروریستی محسوب میی شود. همین امر باعث می شود که تروریسم اصولاً معارض بنیادیترین حق بشری یعنی حق بر حیات و سلامتی قرار گیرد.
از سوی دیگر تروریسم ناقض حق امنیت شخصی افراد است که در ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر و بند ۱ ماده ۹ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی بدان تصریح شده است. بدرستی واژه امنیت، به حق زندگی به دور از ترس و واهمه دلالت دارد و این مهم در مقدمه «میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» و «میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی» مورد تأکید قرار گرفته است و با توجه به این که تروریسم منجر به گسترش رعب و وحشت در جامعه می گردد، این عمل برخلاف موازین مورد تأکید در میثاقهای مذکور می باشد، علاوه بر این موارد در اعلامیه جهانی حقوق بشر اسلامی نیز، کرامت انسان مورد توجه قرار گرفته است و بی شک اقدامات تروریستی کرامت انسانی را خدشه دار می نماید و اینگونه منجر به نقض فاحش حقوق بشر می گردد.
شایان ذکر است آمریکا که خود را سردمدار حقوق بشر و مدعی مبارزه با تروریسم معرفی می کند، خود مولد تروریسم و ناقض اصلی حقوق بشر و حاکمیت دیگر کشورها در دنیا می باشد، زیرا جنایات آمریکایی ها در کشتار صدها هزار نفر از مردم هیروشیما و ویتنام، کمکهای آمریکا به صدام، دیکتاتور عراق در جریان حمله شیمیایی به روستای حلبچه، حمایت از حمله عربستان سعودی به مردم بیگناه یمن و حمایت از رژیم صهیونیستی در کشتار زنان و کودکان بیگناه فلسطین، حمایت عملی از رشد افراطگرایی و تروریسم و حمایت از داعش و دیگر گروه های تروریستی بر کسی پوشیده نیست، با این وجود آمریکا در گزارش سالانه وزارت خارجه خود در مورد موضوع تروریسم جهانی در سال ۲۰۱۵، ایران را در صدر کشورهای حامی تروریسم قرار داده و گفته است ایران از گروه های مختلف تروریستی جهان حمایت مالی، آموزشی و تسلیحاتی می کند. این در حالی است که ملت ایران خود بزرگترین قربانی تروریسم است، زیرا ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بطور گسترده با فعالیت های گروههای تروریستی مواجه شده است و هزاران تن قربانی اقدامات تروریستی وخشونت بار شده اند چراکه با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نظام جمهوری اسلامی بعنوان الگویی از حاکمیت دینی برپایه ارزشها و آرمان های عدالت خواهانه تاسیس شد.
این ویژگی سبب خصومت ورزی دشمنان انقلاب و تضاد ایدئولوژی های انحرافی با اصل نظام جمهوری اسلامی گردید. ازاین رو پیوندی ناگسستنی میان گروههای تروریستی و قدرت های استکباری مخالف نظام بوجود آمد، به همین دلیل، درهمه جریان های تروریستی در ایران، رد پای بیگانگان بچشم می خورد.
در واقع پدیده شوم و ضد بشری تروریسم، موضوعی آشنا و ملموس برای ما ایرانیان که همواره از قربانیان اصلی آن هستیم، می باشد. چرا که جمهوری اسلامی ایران بیش از ۱۷ هزار نفر از شهروندان و مقامات سیاسی خود را در مواجهه با گروههای مختلف تروریستی از دست داده است که بیش از ۱۲ هزار نفر آنان به دست عوامل گروهک منافقین موسوم به مجاهدین خلق شهید شده و بقیه نیز به دست عوامل گروهک های دیگر وابسته به دشمنان از جمله فرقان، کومله، دموکرات، توده، اشرار، پژاک، جندا... (عبدالمالک ریگی)، خلق عرب، خلق بلوچ و تندر به شهادت رسیدهاند.
همچنین جانبازان ترور نیز براساس آمارها بیش از ۵ هزار نفرند که از این تعداد نیز ۴ هزار نفر به دست منافقین زخمی شدهاند. در این راستا می توان به بمب گذاری و انفجار دفتر نخست وزیری و نهاد ریاست جمهوری ایران و به شهادت رساندن رئیس جمهور و نخست وزیر وقت، اقدام به ترور رهبر انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای در مسجد ابوذر، انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی که به شهادت ۷۲ تن از شخصیت ها و مسئولان نظام از جمله مسئول قوه قضائیه وقت ایران منجر شد و همچنین ترور شماری از فرماندهان سپاه و ارتش، شهدای محراب و... اشاره کرد. لازم به ذکر است اقدامات تروریستی تحت حمایت امریکا و انگلیس برضد ایران در سالهای اخیر ابعاد جدیدی بخود گرفت و وارد عرصه ترور دانشمندان و نخبگان ایران بویژه در ارتباط با موضوع هسته ای شده است.
در مجموع می توان گفت در سال های اخیر با پررنگ شدن نقش تروریسم در سیاست خارجی آمریکا و متحدان غربی اش، همواره از گروه های تروریستی به عنوان ابزار و اهرم فشار بر جمهوری اسلامی با هدف بی ثبات ساختن نظم سیاسی موجود استفاده شده است و مجامع بین المللی از جمله شورای امنیت بارها درجریان اسناد و مدارک این اقدامات قرار گرفته اند اما هیچگاه پاسخگوی حمایت های غرب از تروریسم نبوده اند و همین امر باعث شده است که این افراد و گروهک ها بصورت آزادانه در آمریکا و بعضی از کشورها زندگی کنند بدون اینکه هیچ برخوردی با آنها شود و در ضمن نام بسیاری از آنها از لیست گروه های تروریستی خارج شده است که این امر خود ناقض قوانین بین المللی می باشد.
فرجام سخن اینکه، جمهوری اسلامی ایران یکی از کشورهایی است که پدیده تروریسم با امنیت ملی و بین المللی آن پیوند خورده و همواره از تروریسم آسیب دیده؛ در عین حالی که از ابزارهای نظامی و تاکتیکی در کوتاه مدت برای مقابله با مظاهر تروریسم بهره گرفته، سیاستهایی را اتخاذ نموده است که بتواند در بلند مدت از به وجود آمدن اقدامات تروریستی پیشگیری و عوامل به وجود آورنده اقدامات تروریستی را مهار نماید.
همچنین ضمن اشاره به این که جمهوری اسلامی ایران در پرتو صلح عادلانه جهانی برای مقابله با تروریسم، سیاست جهان بدون تروریسم را مطرح و در این زمینه هم پیشقدم بوده و این رویکرد را به جهانیان ارائه نموده است.