Jahanpajooh Strategic Studies Institute

جهان پژوه


در شرایطی که بخش عمده محافل سیاسی به ابعاد سیاسی و پیامدهای امنیتی بحران سوریه توجه دارند، تداوم کشتارها در سوریه، مرگ هزاران تن از افراد غیرنظامی، بی‌خانمانی و مهاجرت حجم قابل‌توجهی از جمعیت این کشور و اسکان و پذیرش آن‌ها در شرایط نامناسب انسانی در ترکیه و برخی کشورهای اروپایی همگی حکایت از وقوع و تداوم بحران انسانی گسترده و جدی در سوریه دارد که در تاریخ معاصر جهان کم‌نظیر است. این مسائل در کنار تشدید بی‌ثباتی و جنگ داخلی در سوریه، تشدید تخاصمات منطقه‌ای میان برخی بازیگران و احتمال تسری پیامدهای بحران به دیگر مناطق به‌واسطه نفوذ عناصر تروریستی و یا سیل مهاجرت نظیر آنچه در فرانسه شاهد بوده‌ایم، همگی باعث افزایش نگاه‌ها به یافتن راه‌حلی برای خاتمه دادن به بحران در سوریه شده‌اند؛ اما به دلایلی مانند پیچیدگی بحران در سوریه و منافع متفاوت بازیگران دخیل در آن و البته سیاست غیر سازنده برخی بازیگران، رویکردهای متفاوتی نسبت به راه‌حل بحران سوریه مطرح شده که منجر به شکست تلاش‌ها تا دوره کنونی گشته است.
در این میان، برخی صاحب‌نظران و همچنین بازیگران با مقایسه بحران سوریه با بحران‌های دیگر ازجمله بحران و جنگ در بوسنی در نیمه نخست دهه 1990 میلادی، تلاش دارند از تجربه حل آن برای خاتمه بخشیدن به بحران سوریه استفاده کنند. به‌طوری‌که این تلاش‌ها منجر به تأکید بر «صلح دایتون» به‌عنوان الگویی برای حل بحران سوریه از سوی برخی طرفین بحران و همچنین صاحب‌نظران شده است. امکان و یا عدم امکان تحقق چنین مدلی برای سوریه و راهگشا بودن آن در رفع این بحران نیازمند ارزیابی‌های عمیق و جدی است؛ اما قبل از ارزیابی چنین مدلی به‌عنوان راهکار حل بحران سوریه، بهتر است به مقایسه بحران کنونی سوریه با بحران و جنگ بوسنی، به‌عنوان مقدمه ارزیابی میزان راهگشا بودن مدل صلح دایتون، پرداخته شود. لذا ضروری است شباهت‌ها و تفاوت‌های دو بحران قبل از معرفی صلح دایتون به‌عنوان الگوی احتمالی حل بحران سوریه موردبررسی و تحلیل قرار گیرد.

تفاوت‌ها و شباهت‌های دو بحران از منظر عوامل و محرک‌های بحران و چگونگی تشدید آن
بعد از مطرح‌شدن بحث استقلال بوسنی، دشمنی دیرینه صرب‌های یوگسلاوی با مسلمانان این کشور باعث شد تا صرب‌ها به طمع سهم بیشتر از سرزمین یوگسلاوی به بوسنی و هرزگوین حمله کنند و از سال 1992 تا 1995 میلادی به جنگ با مردم مسلمان بوسنی بپردازند. درواقع تحریک حس ملی‌گرایی نژادی صرب‌ها از سوی «میلوشویچ» و دشمنی دیرینه صرب‌ها و کروات‌ها با مسلمانان یوگسلاوی زمینه را برای قتل‌عام مسلمانان و وقوع جنایات مختلف علیه آن‌ها در سال‌های جنگ داخلی یوگسلاوی رقم زد که متعاقب آن شدیدترین بحران بعد از جنگ سرد در طول دهه 1990 شکل گرفت. در میان بحث تجزیه یوگسلاوی و توسعه‌طلبی ارضی صرب‌ها نسبت به سرزمین‌های مسلمان‌نشین عنصر دیگر تشدید بحران در بوسنی را رقم زد که در نهایت با انفعال اروپا، محاصره مسلمانان و قتل‌عام مسلمانان بوسنیایی در شهر «سربرنیتسا» در سال 1995 به اوج رسید؛ به‌طوری‌که مسلمانان بوسنی چاره‌ای جز پذیرش صلح دایتون نداشتند.
آغاز و گسترش بحران در سوریه کاملاً با بحران بوسنی متفاوت بوده است. برخلاف جنگ بوسنی، مسائل نژادی، تقابلات تاریخی و مسائل سرزمینی منجر به وقوع بحران در سوریه نشده‌ بلکه عوامل سیاسی زمینه‌ساز شکل‌گیری جدی‌ترین بحران جهانی در دوره کنونی در سوریه شده‌اند. با وقوع تحولات در منطقه در سال 2011، برخی شهرهای مهم سوریه شاهد وقوع برخی ناآرامی‌ها و اعتراضات شد که دولت سوریه نیز به سرکوب آن‌ها پرداخت که بعضاً به شکل نامناسب صورت گرفت؛ اما آنچه زمینه‌ساز وقوع بحران در سوریه شد، به سوءاستفاده برخی بازیگران منطقه‌ای از ناآرامی‌ها در سوریه و تلاش آن‌ها برای تحریک بی‌ثباتی در این کشور برمی‌گردد.
دلیل این امر نیز ریشه در رویکرد دولت سوریه نسبت به مسائل سیاسی و منطقه‌ای دارد که همسو با بازیگرانی مانند ترکیه و عربستان در منطقه و امریکا در سطح جهانی نبود. لذا این بازیگران با بهره‌برداری از ناآرامی‌ها در سوریه و تحریک و تشویق مخالفان، ضمن اعزام نیروهای گسترده به سوریه در قالب نیروهای شبه‌نظامی، کمک‌های مختلفی به گروه‌های معارض با دولت مرکزی و قانونی سوریه اهدا کردند و زمینه تشدید و تعمیق بحران در سوریه و گسترش فعالیت و حضور گروه‌های تروریستی در این کشور را فراهم نمودند. به‌طوری‌که این گروه‌ها نیز ضمن اتخاذ اقدامات تروریستی و کشتار علیه نیروهای دولتی و غیرنظامی، با حمایت تسلیحاتی خارجی موفق به تصرف برخی شهرها شده و با حمایت سیاسی خارجی نیز در پی فرقه‌ای کردن بحران در سوریه برآمدند .
لذا با مقایسه دلایل، ریشه‌ها و روند دو بحران سوریه و بوسنی می‌توان گفت این دو بحران متأثر از عوامل متفاوتی شکل‌گرفته و تداوم یافته‌اند.
در مقایسه بحران سوریه با بحران و جنگ در بوسنی در حدود دو دهه قبل از آن، در وهله نخست توجه به یک نکته محوری ضروری است. درحالی‌که جنگ در بوسنی با زمینه‌های تقابل تاریخی، تقابل و خصومت‌های نژادی و توسعه‌طلبی ارضی صرب-ها آغاز و تشدید شد، بحران در سوریه قبل از هر چیز ریشه در عوامل سیاسی داشت که درگذر زمان رنگ فرقه‌ای نیز به خود گرفت؛ اما در رابطه با روندهای آغازین بحران یک شباهت کلی نیز میان آنها وجود دارد. بدین نحو که همزمان با تشدید و گسترش بحران در بوسنی و سوریه، قدرت‌های بزرگ و نهادهای بین‌المللی ضمن بی‌توجهی به کشتار انسان‌ها (مسلمانان در هر دو بحران)، تنها در تعقیب منافع خود در این روند بوده‌اند.

تفاوت‌ها و شباهت‌های دو بحران از منظر مداخله و حضور بازیگران چندگانه
علی‌رغم تفاوت‌ها در ماهیت و چگونگی آغاز و تشدید بحران در سوریه و بوسنی، از نظر بازیگران دخیل در بحران به‌خصوص تأثیرگذاری بازیگران خارجی، شباهت‌هایی میان دو بحران وجود دارد. البته باید به این نکته توجه داشت که نوع کنشگری و رویکردهای بازیگران خارجی در این دو بحران دارای تفاوت‌های قابل‌ملاحظه‌ای است. در هر دو بحران سوریه و جنگ بوسنی، بازیگرانی در سه سطح و لایه داخلی، منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای یا بین‌المللی حضور دارند و جزو کنشگران فعال و تأثیرگذار در برهه‌هایی از این بحران‌ها بوده‌اند. در شرایطی که در بحران بوسنی سه گروه بازیگران داخلی ازجمله صرب‌ها، کروات‌ها و مسلمانان حضورداشته و در کنار آن‌ها، بازیگران منطقه‌ای نظیر کشورهای اروپایی، ایران و ترکیه و همچنین امریکا، روسیه، ناتو و شورای امنیت (به‌صورت منفعلانه) در سطح بین‌الملل به ایفای نقش پرداخته‌اند، در بحران کنونی در سوریه نیز وضعیت نسبتاً مشابهی شاهد هستیم؛ زیرا باوجود درگیری گروه‌های تروریستی و مخالف با دولت مرکزی سوریه، شاهد تأثیرگذاری و نقش-آفرینی مثبت و منفی بازیگران منطقه‌ای ازجمله ایران، ترکیه، عربستان، قطر و ... در سطح منطقه‌ای و ایفای نقش روسیه و امریکا به‌عنوان کنشگران و قدرت‌های جهانی هستیم .


آغاز و گسترش بحران در سوریه کاملاً با بحران بوسنی متفاوت بوده است. برخلاف جنگ بوسنی، مسائل نژادی، تقابلات تاریخی و مسائل سرزمینی منجر به وقوع بحران در سوریه نشده­ بلکه عوامل سیاسی زمینه‌ساز شکل‌گیری جدی­ترین بحران جهانی در دوره کنونی در سوریه شده­اند.


البته نحوه ایفای نقش این بازیگران در دو بحران متفاوت است. درحالی‌که در بحران بوسنی صرب‌ها موردحمایت روسیه بودند، کشورهای اروپایی ضمن حمایت از کروات‌ها از جنایات صرب‌ها نسبت به مسلمانان چشم‌پوشی می‌کردند و تنها کمک‌های خارجی محدودی از سوی برخی کشورهای مسلمان به مسلمانان بوسنیایی می‌شد. البته ایران اصلی‌ترین حامی این مسلمان بود. در این بحران امریکا نیز در تلاش برای اثبات رهبری جهانی خود نقش مؤثری در پایان بحران و کاهش کشتارها ایفا کرد ؛ اما در بحران سوریه ارتباط میان بازیگران خارجی و داخلی با بحران بوسنی متفاوت است. درحالی‌که دولت مرکزی سوریه موردحمایت ایران و روسیه به‌عنوان دو قدرت منطقه‌ای و جهانی قرار دارد، بازیگران متعدد منطقه‌ای و جهانی از مخالفان دولت سوریه و گروه‌های تروریستی فعال در این کشور به اشکال مختلف حمایت می‌کنند.

مقایسه دو بحران از منظر بازیگران شبه‌نظامی و راهکارهای حل بحران
تفاوت دیگر دو بحران در ارتباط با بازیگران مؤثر و دخیل در بحران به بحث گروه‌های شبه‌نظامی مرتبط است. این موضوع از این نظر دارای اهمیت است که نه‌تنها باعث پیچیده‌تر شدن بحران‌ها می‌گردد، بلکه حضور آن‌ها سبب دشواری بیشتر یافتن راهکاری برای حل بحران و اجرای آن خواهد شد. درواقع یکی از دلایل تداوم بحران سوریه نیز همین نکته است؛ زیرا حضور و فعالیت‌ گروه‌های شبه‌نظامی و تروریستی که از کنترل حامیان خود خارج‌شده‌اند، باعث کمرنگ شدن امیدها نسبت به پایان بحران و عدم موفقیت در اجرای هرگونه توافق صلحی شده است؛ زیرا چنین گروه‌هایی که عمدتاً با حمایت خارجی قدرت قابل‌توجهی در سوریه کسب کرده‌اند، نه‌تنها منافع خود را در ناامنی و خشونت تعریف کرده‌اند، بلکه اصولاً فاقد مشروعیت برای وارد شدن در هرگونه توافق صلحی هستند و عمدتاً از کنترل حامیان خود نیز خارج‌شده‌اند؛ اما باوجود کشتار وسیع مسلمانان در جنگ بوسنی و دامنه شدید خشونت‌ها، گروه‌های شبه‌نظامی و به‌خصوص گروه‌های شبه‌نظامی خارجی نقش چندانی در بحران نداشتند و کشتارها نیز عموماً تحت کنترل مقامات رسمی صرب و نیروهای وابسته به آن‌ها صورت می‌گرفت. این امر یعنی فقدان گروه‌های شبه-نظامی خارج از کنترل مقامات رسمی نیز زمینه دسترسی به راهکار صلح و اجرای آن با اعمال فشار برای قطع کشتارها را فراهم کرد. درحالی‌که بررسی رفتار گروه‌های شبه‌نظامی در بحران سوریه و کیفیت نقش‌آفرینی آن‌ها علاوه بر آشکار کردن تفاوت این بحران با جنگ بوسنی، یافتن راهکار صلح و اجرای آن را با دشواری مواجه کرده است
باوجود چنین شرایطی در سوریه و تفاوت‌های آن با جنگ در بوسنی، علی‌رغم شباهت‌های نسبی دو بحران، برخی صاحب‌نظران از صلح دایتون به‌عنوان راهکار حل جنگ بوسنی به‌عنوان مدلی برای حل بحران در سوریه سخن گفته‌اند ؛ اما به نظر می-رسد تفاوت‌های بحران در سوریه و بوسنی در مقایسه دو بحران از دیدگاه‌های مختلف نشان می‌دهد که این تفاوت‌ها مانع موفقیت الگوی صلح دایتون برای سوریه خواهد شد؛ زیرا نه‌تنها ماهیت بحران سوریه و چگونگی ایفای نقش بازیگران متعارف و غیرمتعارف در آن با جنگ در بوسنی تفاوت دارد، بلکه صلح دایتون نیز دارای نقص‌ها و مشکلاتی است که تنها موجب پیچیده‌تر شدن بحران سوریه خواهد شد.
ازیک‌طرف حضور و تأثیر پررنگ بازیگران شبه‌نظامی خارجی و گروه‌های تروریستی و همچنین ماهیت سیاسی بحران در سوریه منجر به تفاوت‌های آن با بحران در بوسنی شده و لذا راهکاری مانند مدل صلح دایتون پاسخگوی حل بحران نخواهد بود. از طرف دیگر، نقص‌های صلح دایتون مانند عدم بازگرداندن بخش‌هایی از سرزمین‌های مسلمانان به آن‌ها در صورت اجرای چنین مدلی برای سوریه باعث خواهد شد طی سال‌های آتی نیز این کشور گرفتار درگیری‌های سرزمینی و ارضی گردد و زمینه تجزبه آن فراهم شود.


• این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان و نهایتاً تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیرانِ عزیز جمهوری اسلامی بازنشر یافته و الزاماً منعکس‌کننده‌ی مواضع و دیدگاه‌های این موسسه نیست.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی