هنگامی که عربستان در ۲۵ مارس ۲۰۱۵ برابر ششم فروردین ماه ۱۳۹۴ شمسی ائتلافی تشکیل داد و به اصطلاح توفان قاطعیت به راه انداخت گمان می کرد که ظرف مدت کوتاهی به دروازه های صنعا خواهد رسید هرگز تصور نمی کرد به روزگاری گرفتار شود که به هر دری بزند تا بتواند از مخمصه ای که بازیگر اصلی آن بن سلمان بود رهایی یابد.
نشانه شکست این حمله از زمانی که نام عملیات به بازگشت امید برگردانیده شد آشکار شد. اهدافی که برای این جنگ در نظر گرفته شده بود هیچکدام محقق نشد نه از به زانو درآمدن انصارالله و همپیمانان آن خبری بود نه از خیال نیروهای یمنی برای تحویل دادن صنعا به طرفداران عبد ربه منصور هادی رئیس جمهور مستعفی مقیم ریاض.
عربستان پس از همراه کردن برخی کشورهای حوزه خلیج فارس و کشورهای عربی مانند سودان و سومالی و برخی دیگر به دنبال توسعه ائتلاف بین المللی بود اما در عمل تنها دستاورد این ائتلاف به خاک و خون کشیدن کودکان یمن، نابودی آثار باستانی و زیر ساختهای یمن بود.
سعودی ها از چندی قبلی در موضوع یمن درس عبرت نگرفتند و وارد کارزاری شدند که نتیجه ای برای آنها نداشته است. آنها فقط موفق شدند که مردم یمن را گرسنه نگه دارند و همه حریم هوایی و زمینی و دریایی را ببندند.
دیگر نه از احمد عسیری خبری هست نه عبد ربه منصور هادی توانسته است در صنعا حکومت کند. اوضاع یمن به گونه ای است که خود رئیس جمهوری مقیم ریاض نیز دیگر حمایت سابق عربستان را هم با خود ندارد.
نیروهای مورد حمایت عربستان هر از گاهی تحرکاتی در برخی جبهه ها انجام می دهند اما با واکنش انصارالله و ارتش یمن کاری از پیش نمی برند.
عربستان که خیال فتح کوتاه مدت صنعا و مجازات انصارالله را داشت نه تنها کاری از پیش نبرد بلکه با حملات کوبنده آنها روبرو شد و در واقع صلابت یمنی ها سبب شد که سعودی به سوی مذاکره پیش بروند و به اصطلاح به دنبال نردبانی باشند تا از بحران بیرون بیایند.
اگر بخواهیم روند جنگ یمن را با گذشت یک سال چند ماه از آن مرور کنیم به محورهای اساسی به شرح زیر می رسیم؛
-ناکامی ریاض در تحقق حداقل اهداف از پیش تعیین شده.
-آشکار شدن بیش از پیش ضعف ارتش سعودی با وجود هزینه بالا و سلاح مدرنی که در اختیار دارد. در واقع حملات هوایی و هدف قرار دادن بیمارستانها دستاوردی برای سعودی ها نیست زیرا یمن سامانه دفاع هوایی پیشرفته ای ندارد و عملیات هوایی در آن کار دشواری نیست.
-شکاف در ائتلاف ضد یمن.
-احساس یاس و نا امیدی در میان اعضای ائتلاف و رسیدن به این نتیجه که باید جنگ پایان داده شود. هرچند که در ظاهر می کوشند عربستان را از خود راضی نگه دارند.
-افزایش فشار سازمانهای حقوق بشری بر آل سعود.
-رسوایی عربستان و ائتلاف تحت رهبری آن در یمن به سبب هدف قرار دادن کودکان و زنان و به کارگیری سلاح های ممنوعه.
-تقویت القاعده و گروههای افراطی درجنوب یمن.
اما نکته قابل توجه در موضوع جنگ یمن شکافی است که در میان ائتلاف تحت رهبری سعودی ها به دست آمده است. نه تنها عربستان موفق به کشاندن پای برخی کشورها به این ائتلاف نشده است بلکه برخی از کشورها نیز به دنبال خروج از ائتلاف هستند.
اماراتی ها اخیر اعلام کردند که دیگر نمی خواهند در جنگ یمن شرکت داشته باشند البته هر چند به خاطر راضی نگه داشتن عربستان مجدد بیان کردند که در جنگ می مانند اما واقعیت این است که آنها دیگر نمی خواهند در جنگ مشارکت داشته باشند.
کشورهای حوزه خلیج فارس عضو این ائتلاف و نیز کشورهای عربی همراه با ریاض تمایل ندارند در ائتلاف ضد یمن بمانند. همه آنها به این باور رسیده اند که جنگ بیهوده است.
اما اگر به تحولات جنگ یمن از زمان شروع آن تاکنون دقت کرده باشیم متوجه می شویم که اماراتی ها نقش موثرتری و حتی به جرات می توان گفت بهتر از عربستان داشته اند.
نقش اماراتی ها مانند برخی اعضای دیگر نمادین نبود و این از تلفاتی که آنها داده اند و تحرکات نظامی آنها به ویژه در جنوب یمن مشخص می شود. امارات به این نتیجه رسیده است که جنگ در جبهه شمالی یمن بی فایده است و همین که بتوانند عدن را نگه دارند برای آنها غنیمتی است.
به نظر می رسد که امارات به شدت با سعودی دچار اختلاف شده است هرچند در مقابل دوربین ها این موضوع را علنی نمی کنند اما مجتهد که همواره اسرار ویژه ای از آل سعود آشکار می کند به این موضوع اشاره کرده است.
امارات و عربستان در یمن دچار تناقض در منافع شده اند. سعودی ها از جمعیت موسوم به اصلاح حمایت می کنند که اماراتی ها به علت اخوانی بودن این گروه با آن دشمنی دارند. اختلاف در واقع از زمانی نمایان شد که خالد بحاح نخست وزیر و معاون عبد ربه منصور کنار زده شده بود. وی مورد حمایت اماراتی ها بود.
جدای از آن امارات از نحوه اداره جنگ راضی نیستند و انضباط و کار نظامی خود را به مراتب بهتر از نظامیان سعودی می دانند.
هزینه بالای جنگ و تاثیر آن بر اقتصاد کشورهای شرکت کننده در آن از جمله امارات را نیز نباید نادیده گرفت به ویژه که اماراتی ها اصولا تاجر پیشه هستند و رونق اقتصادی را به عنوان یک اصل مهم مورد توجه قرار می دهند.
اماراتی ها آنگونه که مجتهد بیان کرده است سعودی ها را در سرنگون شدن هواپیماهای خود در عدن متهم می کنند.
به طور کلی امارات خطر نخست را برای خود اخوان المسلمین می دانند در حالی که سعودی ها می کوشند که خطر اصلی را ایران بدانند.
اماراتی ها به نظام عربی همسو با سرمایه داری جهانی به رهبری آمریکا توجه دارد و سعودی ها اینگونه فکر نمی کنند.
امارات به جنوب یمن اهتمام دارد و شمال یمن در استراتژی آن جایی ندارد بر خلاف سعودی ها که همه یمن در راهبردهای خود مورد توجه قرار می دهند. سعودی ها تمایل دارند که یمن تحت سرپرستی آنها باشد.
امارات از همان ابتدا تمام اهتمام خود را بر روی مقابله با جمعیت اصلاح یمن به عنوان حزبی وابسته به اخوان المسلمین قرار داد. انتخاب علی محسن الاحمر به عنوان معاون عبد ربه منصور هادی با توجه به گرایشهای اخوانی وی در واقع اعلان جنگ به اماراتی بود که خالد بحاح را در یمن مورد حمایت قرار می داد.
به نظر می رسد که امارات دیگر نمی خواهد بیش از این در باتلاق مرگبار یمن بماند و به دنبال خروج از بحران است. امارات دیگر نمی خواهد که تاوان بیشتری را بدهد به ویژه که قریب به ۵۰ نظامی خود را تاکنون از دست داده است. این میزان تلفات از زمان استقلال این کشور سابقه نداشته است.
امارات به دنبال تجدید نظر در جنگ با یمن علی رغم مواضع ظاهری برخواهد آمد. افکار عمومی امارات قطع به یقین سیاستمداران را مورد بازخواست قرار خواهند داد که نتیجه این جنگ چیست؟ موضوعی که سبب شد مصر و پاکستان به یمن نیروی نظامی اعزام نکنند. آل سعود در یمن آل نهیان را وارد جنگ بی حاصل کرده و طبیعی است که امارات به دنبال خروج از مخمصه برآید. اماراتی ها پی برده اند که یمن سرزمین مخوفی برای متجاوزان است
حالا عربستان مانده و مشکلات بی شمار در جنگ یمن. آنچه برای عربستان مانده است تنش در مرزها، فشار اقتصادی، رسوایی در جامعه بین الملل، از دست رفتن اعتماد شرکای خود در ائتلاف و انبوهی دیگر از دشواری ها و چالشها.
یمنی ها شکست ناپذیرند و سر تعظیم فرود نمی آورند و این روحیه شکست ناپذیری به ارتش و کمیته های مردمی یمن منتقل شده است.