شرایط کنونی عربستان سعودی و رویکردهای سیاسی این کشور متاثر از سه عامل است که باید به آن توجه کرد:
شرایط حادث در منطقه خاورمیانه پس از سرنگونی صدام حسین و پیامدهای بعدی آن به خصوص وقوع بهار عربی در مصر، سوریه و یمن. این امر موجب بر هم خوردن توازن منطقه ای و رقابت بین ایران و عربستان در حال حاضر شد. به هر دلیلی ایران دست برتر در عراق را داشته و عربستان نیز نتوانست به اهداف خود در سوریه که سرنگونی بشار اسد است، دست یابد. گرچه این مساله به قیمت ویران شدن و نابودی سوریه تمام شده است. یمن نیز که به عنوان حیاط خلوت عربستان تلقی می شد، با وجود گذشت بیش از یک سال جنگ ویرانگر، اما ریاض را به اهداف خود نرساند.
دیپلماسی نادرست_ یا همان دیپلماسی ماجراجویانه در گذشته_ دولت های نهم و دهم است که نتیجه آن، خارج شدن مدیریت دیپلماتیک منطقه از دست سیاسیون بود که هنوز هم ادامه دارد. البته غیر از این امر، حوادث و رویدادهای عراق و سپس سوریه و یمن نیز باعث نوعی برون سپاری دپیلماسی در ایران شد که کارها از دست دیپلمات ها خارج شده و در اختیار بخش های دیگر قرار گرفت.
عامل مهم، رویکرد حاکمان جدید پس از درگذشت ملک عبدالله و روی کار آمدن نسل جدیدی از رهبران در نظام سعودی است.
باید تمامی عوامل یاد شده را در یک زمینه مورد بررسی قرار داد. در چارچوب نظام دو قطبی گذشته، شاهد نظمی در منطقه بودیم که این نظم دارای سه عنصر یا راس، ایران، عراق و عربستان سعودی بود. یکی از این سه راس _ عراق_ در بلوک شرق و دو راس دیگر _ ایران و عربستان_ در بلوک غرب قرار داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی این توازن بر هم خورد. پس از فروپاشی شوروی نیز ساختارها به طور کلی دگرگون شد. حوادث و رویدادهای بعدی نیز منجر به حذف عراق با شاکله صدام حسین و حزب بعث از صحنه جغرافیا شد. توازن برهم خورده رقابت میان ایران و عربستان را شکل بخشید. از آن پس بود که حوادث تازه ای میان تهران- ریاض به وجود آمد.
رفتار عربستان در شرایط کنونی با رفتارها و دیپلماسی مقامات ریاض در سه – چهار دهه گذشته متفاوت است. دلایل این تفاوت رفتار عبارتند از:
به طور مشخص تحولات در روابط ایران و آمریکا در سایه مذاکرات هسته ای و شکستن تابوی مذاکرات پس از 35 سال میان مقامات دستگاه دیپلماسی و حتی تماس تلفنی باراک اوباما با حسن روحانی، زمینه گام به جلو را فراهم آورد. نتیجه چنین مذاکراتی سرانجام به برجام ختم شد که علت اصلی آن نیز خروج ایران از انزوا و ورود آن به صحنه بین المللی بود.
کاهش بهای نفت به عنوان عامل مهم در مناسبات بین المللی به خصوص مناسبات میان عربستان و آمریکا
خلاف تصورات اولیه، مشخص شد که ایران عامل افراط گرایی _ از زمان حمله به برج های دوقلو _ نیست و اگر چنانچه ایران را افراطی می دانند اما منشا افراط گرایی را در جای دیگری و به طور مشخص عربستان سعودی عنوان کردند.
مجموعه دلایل یاد شده دست به دست هم داد تا تغییری در نگرش آمریکا نسبت به منطقه به وجود آید. به نظر می رسد ارزش استراتژیک عربستان نزد آمریکا کاهش یافته و جایگاه ایران نزد غرب به خصوص آمریکا ارتقا یافته است. ایران اکنون لنگر توازن و ثبات منطقه ای است. همین عامل باعث بروز جنون سیاسی در میان مقامات سعودی شده است. جنون سیاسی که از زمان روی کار آمدن ملک سلمان کاملا مشخص شده است.
با وجود همه اینها باید پذیرفت که عربستان سعودی با وجود رویکرد متفاوت آمریکا، توانسته قدرت چانه زنی خود را در برخی از مسایل به آمریکا نشان دهد. سه اتفاق مهم را می توان در این باره به عنوان شاخص مطرح کرد:
انتشار اخباری درباره گزارش 28 صفحه ای کمیته بررسی حوادث یازده سپتامبر و احتمال بلوکه شدن اموال عربستان، واکنش مقامات سعودی را به همراه داشت. گزارش خلاف امیال حاکمان سعودی بوده و عربستان توانست در یک مانور دیپلماتیک صحنه را به نفع خود تغییر دهد. اوباما عقب نشینی و حتی اعلام کرد هر اقدامی را وتو می کند. در عین حال خبرهایی نیز مبنی بر تغییر مضمون گزارش منتشر شده است.
جنگ یمن باعث کشتار تعداد زیای از کودکان شد که سازمان ملل متحد، در یک پروسه بررسی عربستان را در فهرست سیاه ناقضان حقوق کودک قرار داد. اما مقامات سعودی و متحدان وابسته به آن ورق را به نفع خود برگردانده و در نهایت آقای بان کی مون با داشتن جایگاه بین المللی با شرمساری بیان کرد به خاطر تهدیدها و فشارها مجبور به حذف نام عربستان از این فهرست شده است.
بر اساس عرف دیپلماتیک و سنت کاخ سفید، افرادی که در رده حاکمان_ پادشاهان _ یا روسای جمهور و در مواردی استثنایی نخست وزیران، می توانند با رییس جمهوری آمریکا در کاخ سفید دیدار داشته باشند. حال آنکه این بار شاهدیم یک فرد درجه سوم _ گرچه در صحنه عمل فرد اول باشد، اما اینک فرد سوم عربستان است _ با اوباما در کاخ سفید دیدار می کند. در عین حال سفر هیات عربستانی با ریاست محمد بن سلمان به امریکا با زیرپاگذاشتن پروتکل های رایج همراه بود. در بدو ورود به منزل جان کری، وزیر امور خارجه کشور میزبان رفت و افطار را همانجا گذراند.
در زمان برگزاری اجلاس سازمان همکاری های اسلامی در استانبول، قطعنامه ای علیه ایران تدوین شد و ایران نیز برای جلوگیری از انتشار و قرائت آن تلاش کرد، اما عربستان سعودی توانست قطعنامه را به کرسی بنشاند و حتی یک کشور اسلامی از ایران حمایت نکرد. این موضوع اتفاق خوشایندی پس از برجام به حساب نمی آمد. این موارد نشان می دهد:
اول: عربستان سعودی با وجود دیدگاه آمریکا، نقش قدرتمند خود را با استفاده از ظرفیت هایش بازی می کند.
دوم: عربستان دارای قدرت لابی گری و اجماع سازی نیرومندی در بین کشورهای عربی و اسلامی است.
سوم: با وجود آنکه عربستان نتوانسته به منویات خود در سوریه دست یابد و در یمن نیز گرفتار شده، اما همچنان از قدرت و توانایی بالایی برای طولانی تر شدن جنگ در یمن و سوریه برخوردار بوده و توانسته از طریق دلارهای نفتی یا متحدان منطقه ای فشارهایی را بر آمریکا وارد آورد.
به نظر می رسد ایران وارد چالش سیاسی – دیپلماتیک و حتی نظامی با عربستان سعودی شده است که باید این موضوع را مدنظر داشت. آنچه به ایران مربوط می شود این است که نباید طرف مقابل را کوچک و حقیر شمرد. عربستان با چنین وضعیتی در مقابل ما ایستاده یا ما در رودرروی او قرار گرفته ایم. از این رو باید در نوع نگرش ما نسبت به عربستان تجدید نظر شود. برای درک این مساله بهتر از است به حوادث مکه و کشتار تعداد زیادی از حجاج ایرانی توجه شود. در طی واقعه منا، یک کشور اسلامی با ایران ابراز همدردی نکرد. یا اینکه هیچ کشوری عربستان را محکوم نکرد. در نازل ترین حالت، هیچ کشوری از عربستان خواستار ایجاد کمیته حقیقت یاب برای یافتن عوامل حادثه و مجازات با آنها نشد. عربستان توانست این مساله را آنطور که می خواهد در جان عرب و اسلام جا بیندازد و حتی محکومیت بیشتری نصیب ایران شد. تعدادی از کشورهای هرچند کوچک، روابط خود را به تبعیت از عربستان با ایران قطع کردند. این نشان می دهد که واقعیت های عربستان درک نشده یا برای ایران تفاوتی نداشته است. در حالی که چنین باشد، می تواند هزینه سنگینی برای ایران داشته باشد. مشخص نیست تا چه حد می توان این مساله را مدیریت یا با وضع اقتصادی ایران ادامه داد.
ممکن است سوال این باشد که راه حل چیست؟ راه حل این است که از هر طریق ممکن به آرام کردن فضای تنش میان ایران و عربستان کمک کرد. دیگری گام برداشتن به سمت گفت وگوهای برد – برد به خصوص در مساله یمن است که مهمترین مساله عربستان بوده و سپس سوریه است. با توجه به وضعیتی که عراق دارد، نمی توان آن را در این چارچوب گنجاند. سوال دیگر این خواهد بود که آیا عربستان تن به مذاکره خواهد داد؟ در شرایط کنونی که عربستان دست برتر در جهان عرب داشته و توانایی اجماع سازی در جهان عرب و اسلام را دارد و همچنین دارای قدرت مالی است و دستش در سوریه و یمن خالی شده، ممکن نیست. پس چه باید کرد؟ راه حل این است که باید سیگنال های لازم از هر طریق غیرنظامی به عربستان فرستاده شود.
ممکن است حتی نیاز به میانجی یا وجود کانال های پنهان یا حتی مذاکره از طریق نیروهای امنیتی دو کشور باشد. اما همه اینها باید منجر به کانالیزه کردن در چارچوب کاملا دیپلماتیک شود. در عین حال منطق بر اساس برد – برد باشد و نباید کاری کرد که عربستان سعودی دچار شرمندگی یا از دست دادن اعتبارش شود. چنین رفتارهایی مقابله عربستان در برابر ایران را مصمم تر می کند.
شاید رویکرد عده ای مقابله با عربستان در سوریه و یمن باشد، اما چنین اقدامی غیرضروری بوده و هزینه های سنگینی در برخواهد داشت. در عین حال این اقدام به نفع کشورها یا رژیم هایی است که منافع امت و کشورهای اسلامی برای آنها اهمیت نداشته و درگیری، رقابت و کشتار بین کشورهای اسلامی برای آنها ارجح است. باید از این رویکرد پرهیز شود.
جاوید قربان اوغلی، مدیرکل اسبق آفریقای وزارت امور خارجه